آنا ديليم
یازار : Aydin
يونسكو روز ۲۱ فوريه را روز جهاني زبان مادري نامگذاري كردهاست. نامگذاري اين روز در كنفرانس عمومي يونسكو در سال ۱۹۹۹ براي كمك به تنوع زباني و فرهنگي بودهاست. مجمع عمومي سازمان ملل متحد نيز به دليل اهميت زياد آن، سال ۲۰۰۸ را سال جهاني زبانها اعلام كرد.
زبان پديدهاي منحصر به فرد است كه روند تكامل انسان در جامعه توسط آن به نسلهاي بعد منتقل ميشود. اگر زبان از جامعهي انساني گرفته شود، چرخ اجتماعي از حركت باز ميايستد، جامعهي انساني از هم گسيخته ميشود، تمدن و فرهنگ بشري نابود ميشود و سرانجام زندگي افراد انسان به صورت ابتدايي خود باز ميگردد. برخي در اهميت زبان گفتهاند:« زبان آيينهي فرهنگ مردمي است كه به آن زبان سخن ميگويند.»
(دكتر محمدرضا باطني:۱۵: ۱۳۷۴ )
زبان گرانبهاترين ميراث تاريخي و فرهنگي انسانهاست. زبان مادري چون كليدي است كه گنجينههاي ساير زبانها را به روي ما ميگشايد. اين گفتهاي است كه همهي دانشمندان برآنند و هميشه گوشزد ميكنند: براي تسلط بر زبان خارجي اول چنگ به دامن زبان مادري بايد زد و از آن ياري طلبيد. چنانكه گفتهاند:
« آن كو به زبان خويشتن درماند نادان بُوَد ار دوصد زبان ميداند.»
زبان كليد سعادت انسانهاست. به ديگر سخن زبان هويت و شناسنامهي هر انساني است؛ حال اگر اين هويت و شناسنامه گم شود و يا به سرقت رود چه ميشود؟ بديهي است زندگي براي آن انسان بسيار سخت و طاقتفرسا ميگردد.
بدين روي، نامگذاري ۲۱ فوريه (دوم اسفند) به نام روز جهاني زبان مادري نشان دهندهي اهميت جهاني اين موضوع است.
آلفونس دوده از نويسندگان نامدار فرانسه در داستان “آخرين درس” در جملاتي نغز و هشدار دهنده، اهميت زبان مادري را گوشزد كردهاست. به چند جمله از اين داستان توجه فرماييد:
«… اكنون اين مردم كه به زور بر ما چيره گشتهاند، حق دارند كه ما را ملامت كنند و بگويند:« شما چگونه ادعا داريد كه قومي آزاد و مستقل هستيد و حال آن كه زبان خود را نميتوانيد بنويسيد و بخوانيد؟»
«… زبان ما، در شمار شيرينترين و رساترين زبانهاي عالم است و ما بايد اين زبان را در بين خويش همچنان حفظ كنيم و هرگز آن را از خاطر نبريم؛ زيرا وقتي قومي به اسارت دشمن درآيد و مغلوب و مقهور بيگانه گردد، تا وقتي كه زبان خويش را همچنان حفظ ميكند، همچون كسي است كه كليد زندان خويش را در دست داشته باشد….» (قصههاي دوشنبه، ترجمهي نوشينروان دكتر عبدالحسين زرينكوب.)
زبان مادري در واقع ستوني است كه اغلب انسانها از لحظهاي كه اولين نفسها را ميكشند، شخصيت خود را بر مبناي آن پايهريزي ميكنند. اين زبان چيزي است كه در تمام طول حيات با انسان همراه است و زبان مادري، مكتبي است براي احترام به خود، تاريخ و فرهنگ، بنابراين هيچ زباني فاقد تاريخ نيست.
همچنين از زبان به عنوان كليد شبكههاي ارتباطي و گاهي نيز سرمايه فرهنگي ياد ميشود كه افراد با تسلط بر آن ميتوانند علاوه بر برقراري روابط اجتماعي، نوعي هويت ويژه كسب كنند. پس هويت فرد چه در سطح قومي و چه در سطح ملي تا حدود زيادي بستگي به زباني دارد كه او فراميگيرد.
وقتي كه از حفظ، تقويت و توسعهي فرهنگ يك جامعه سخن به ميان ميآيد، زبان نيز به عنوان يك عامل اساسي مطرح ميشود، چرا كه زبان در حكم رشتهاي است كه فرهنگ گذشته و حال را به هم پيوند ميدهد.
هايدگر- فيلسوف آلماني- زبان مادري را قلب؛ احساس و الهام ميداند. بنابراين كساني كه با زبان مادري درميافتند در واقع با عميقترين جنبهي هويت آنان مبارزه ميكنند و پيروز نخواهند شد.
در ۳ قرن اخير روند نابودي زبانها به نحو فزاينده و دهشتناكي رو به رشد بودهاست، به نحوي كه نوع بشر در هر ماه ۲ زبان را از دست ميدهد. اين روند بيشتر در مناطقي چون آمريكا و استراليا ملموس است. در حدود ۳۰۰۰ زبان به طور جدي در معرض نابودي قرار دارند. بر اساس هشدار جدي زبانشناسان مبني بر احتمال نابودي ۴۰ درصد زبانها در اين قرن، سازمان ملل و يونسكو اقدام به تدوين طرحي براي حفظ زبانهاي موجود كردهاند كه از موارد آن ميتوان به نامگذاري روز ۲۱ فوريه به نام روز جهاني زبان مادري اشاره كرد.
در ايران نيز گويشها و زبانهاي محلي در معرض نابودي و انقراض قرار دارند. اكثر مردم با فرزندانشان به زبان فارسي تكلم ميكنند. حفظ گويشهاي رايج در ايران زمين علاوه بر حفظ هويت تاريخي و فرهنگي ايران عزيز، ميتواند بازواني توانمند براي زبان فارسي باشد به ويژه در زمينهي برابرسازي واژگان بيگانه به خوبي ميشود از گنجينهي ارزشمند واژگان و اصطلاحات محلي سود برد. شبكههاي استاني صدا و سيما يكي از وظايف اصليشان رواج زبان و گويشهاي محلي است؛ اما متاسفانه آنها بيشتر برنامههايشان را به زبان فارسي ارايه ميدهند!
در ايران از دورهي مشروطه تا كنون زبان فارسي، زبان رسمي كشور بودهاست و پس از انقلاب اسلامي در قانون اساسي حق آموزش زبان مادري اقوام ساكن در كشور به رسميت شناخته شدهاست. در اصل ۱۵ قانون اساسي آمدهاست (استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانههاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي آزاد است. اما....
پيشينه تدريس زبان تركي در مدارس آذربايجان
شادروان دكتر صمد سرداري نيا
طبق اصل 15 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، » تدريس ادبيات اقوام ايراني در كنار زبان فارسي آزاد است « . لكن پس از 32 سال از پيروزي انقلاب اسلامي، هنوز اين اصل به مرحله اجرا در نيامده ، در حالي كه » به تصديق متخصصان امر، يكي از عوامل موثر در ميزان موفقيت كودكان در يادگيري زبان دوم، يادگيري زبان مادري است . در مورد كودكاني كه آموزش مدرسهاي خود را به زبان غير مادري خود فرا ميگيرند ،گفته ميشود كه نه تنها روند آموزشي آنان به كندي پيش ميرود بلكه به دانش زباني خود آنان نيز لطمه ميخورد و فرهنگشان مورد بيتوجهي قرار مي”گيرد.«(1)
اين بيتوجهي در شرايطي است كه صفحات تاريخ آموزش و پرورش نوين ايران، كه بر اساس اصول فنوتيك يا الفباي صوتي به ابتكار زنده ياد حاج» ميرزا حسن رشديه« در تبريز بنيانگذاري شده ، نشان ميدهد كه تدريس در مدارس جديد با زبان مادري مردم آذربايجان ، يعني زبان تركي آذربايجاني آغاز شده و تا دوران سلطنت منحوس پهلوي ادامه داشته است.
»رشديه« با استفاده از دانش و آموختههاي متخصصان بزرگ فن تعليم و تربيت از جمله » اوشينسكي« و »چئرنيايئوسكي« و با بهرهگيري از تجارت گرانبهاي پنج ساله تعليم و تربيت خود در شهر ايروان ، توانست با تاليف و تدريس كتاب » وطن ديلي« در مدرسهاي كه در تبريز بنيان گذاشته بود . اصول نوين علم آموزش و پرورش را در 120 سال پيش با موفقيت به مرحله اجرا در آورد .
سالها پس از اقدام اساسي وي . سازمان يونسكو بارها بر اين اصل تاكيد كرده است كه آموزش مدرسه اي كودكان بايد در تمام مراحل و يا لااقل در مراحل ابتدائي آن، به زبان مادري صورت پذيرد.(2)
ميرزا حسن رشديه (1323 ـ 1228 شمسي) كه نخست ميخواست براي تحصيل به نجف برود، پس از خواندن مقالهاي در روزنامه اختر چاپ استانبول ، با همدستاني پدرش روانه استانبول ، مصر و بيروت مي”گردد. و در اين شهر بازپسين ، چگونگي آموزگاري نوين را ياد مي”گيرد.(3)
رشديه پس از ورود به تبريز ، نخستين مدرسه در ربيعالاول 1305 ه . ق درمحله ششگلان در مسجد مصباح الملك تاسيس مي كند و كودكان را از اسلوب جديد تدريس الفبا ، در مدت 60 ساعت خواندن و نوشتن ميآموزد و ولي قبل از آمدن به تبريز وي به مدت پنج سال مدرسهاي را در شهر ايروان داير كرده و آن را با اصول نوين تعليم و تربيت اداره ميكند و در همان جاست كه، هم با تشكيلات مدارس روسها آشنا ميشود و هم با نظريات مترقي متخصصان فن تعليم و تربيت . محمدعلي حسيني در اين زمينه مينويسد: رشديه كه شرايط عمومي قفقاز را براي آغاز كارش مناسب مي ديد .درسال 1882 ميلادي مدرسهاي را به سبك نوين در شهر ايروان افتتاح ميكند ،در طول پنج سال ضمن تجربه فن آموزش و پرورش ،در اين مدت با نظريات مترقي متخصصان فن تعليم و تربيت . به ويژه با ايدههاي »اوشينسكي« درباره اصول جديد تحصيل آشنا ميشود.
ادامه دهنده نظريات مترقي» اوشينسكي« در قفقاز، متخصص نامدار آذربايجان در فن تعليم و تربيت آلكسي» اوسيپوينچ چئرنيايئوسكي« بود كتاب درسي معروف او به نام » وطن ديلي« كه بر اساس اصول صوتي به رشته تحرير در آمده بود ، دقت رشديه را به خود جلب ميكند.
اين كتاب كه چئرنيايئوسكي در سال 1880 ميلادي آنرا براي آموزش زبان تركي آذربايجاني به دست چاپ سپرده بود ،نخستين وسيله آموزشي در مشرق زمين بود كه با اصول صوتي نگارش يافته بود.
رشديه اين روش جديد تدريس را به خوبي آموخته، بعدها كتاب درسي خود را تحت عنوان »وطن ديلي« در سال 1312 ه . ق / 1894 ميلادي درتبريز به چاپ رساند. اين كتاب درسي، هم از اين نظر كه براي اولين بار با اصول صوتي نوشته شده بود و هم از نقطه نظر روش علمي نگاشته شدنش در تاريخ تدريس زبان مادري در آذربايجان، يك نقطه عطف به شمار ميرود . پروفسور» آقا محمد عبدالله يف« دراثر ارزشمند خود تحت عنوان» آذربايجان ديلينين تدريسي تاريخي «(4) درباره اين كتاب درسي رشديه مينويسد:»مولف در كتاب وطن ديلي به موضوعات زبان و اسلوب، توجه ويژهاي نموده است . رشديه با در نظر گرفتن سادگي و طبيعي بودن زبان و آ?فريدن مشكلات براي كودكان و اهميت سخن در درك زندگي ، سعي در حفظ شفافيت زبان(تركي) آذربايجاني كرده بود.
رشديه با توجه به تمام ظرافتها و آهنگدار بودن زبان (تركي) آذربايجاني در اين كتاب به سلامت اسلوب و اختصار متن بيشتر دقت كرده است . وي در تمام عمرش تلاش كرده بود براي آسان كردن آموزش الفباي بغرنج و سنگين عربي به كودكان آذربايجان ، راهها و روشهاي جديدي پيدا ميكند . تطبيق كردن اصول صوتي براي آسان كردن تعليم الفباي عربي قدم بزرگي بود كه توسط او نه فقط در آذربايجان ، بلكه در سراسر ايران برداشته شده است« .
بنا به نوشته فريدون كوچرلي، در تمام دنياي اسلام، آذربايجان نخستين خطهاي است كه تدريس با اصول صوتي را آغاز نموده است.« (5)
كتاب درسي »وطن ديلي« نوشته ميرزا حسن رشديه كه در مدرسه به دانش آموزان دوره ابتدائي تدريس ميكرد در سال 1312 ه. ق در چاپخانه دارالفنون تبريز چاپ شده است . در صفحه اول آن ، شناسنامه كتاب به زبان تركي آذربايجاني نوشته شده كه ترجمه فارسي آن بدين شرح است:
» كتابخانهاي است كه مشتمل بر الفباي جديد كه خواندن و نوشتن را بر اساس الفباي صوتي، به شاگردان مبتدي قبل از شش سالگي آموزش مي دهد.«
مولف و ناشرش در قطعه ايران ،صفحه آذربايجان حسبنمهدي مدير رشديه شهر تبريز است . در چاپخانه دارالفنون تبريز، مدرسه نظاميه كه به نام مظفريه ناميده مي شود ، چاپ و منتشر گرديده است .تجديد چاپ آن با اجازه مولف خواهد بود.
در نگارش كتاب» وطن ديلي« كه به زبان تركي آذربايجاني و با روش علمي نگاشته شده است .مولف از طرز معيشت مردم آذربايجان الهام گرفته است . مردم ترك زبان با خواندن آن در عرض 60 ساعت با سواد ميشدند.
اين كتاب دو بخش دارد ، قسمت اول را الفبا و قسمت دوم را مثال ها تشكيل ميدهند. تدريس الفبا بر اساس ادبيات شفاهي مردم آذربايجان تدوين گرديده و مولف براي تفهيم مباني كلمات و واژهها براي نوباوگان ، از امثال و حكم و آتالار سؤزو« استفاده كرده و در نتيجه توانسته است با كمك كلام پندآموز بزرگان . معاني مختلف را به دانش آموزان بياموزد.
اين سخنان حكم آميز ، دانش آموزان را نسبت به خيرخواهي و نوعدوستي تشويق كرده و آنان را از شرارت، دروغگويي و رياكاري منع ميكند . مثلا : اؤزگهيه قويو قازان اؤزو دوشرـ خائن هئچ زآمان آرتماز ـ درس اوخويان درسدن دوْيماز ـ بوگون ايشيني صاباحا قوْيما و ديگر مثالها .
كتاب وطن ديلي به طرز زيبايي با زبان مادري مؤلف و با شيوهاي ساده و سليس نوشته شده است . در اين اثر، جملهها كوتاه و روش و مثالها سهل و منسجم هستند(6)
مثلا درصفحه 104 كتاب در حكايتي تحت عنوان خسته مارال حادثهاي را با استادي اين چنين ترسيم ميكند :
مارالين بيري خسته اوْلموشدور ، دوْست و آشنالاري اونون كئف و احواليندان خبر آلماق اوچون ياتديغي محلّه يهگليرديلر . بونلار گليب گئتديكلردن زامان او يئرده كي اوت و علفي يئييب تلف ائتميشديلر . مارال خستهليكدن خلاص اولدو . اما اطرافيندا يئيهجك هئچ بير شئي قالماديغي اوچون آجيندان تلف اولموشدور.« (7)
در اين شرايط بود كه يادگيري زبان فارسي هم در كنار زبان مادري نوباوگان آذربايجان آسانتر مينمود و به همين علت است كه طبق نظر بعضي از محققان خارجي ، وقتي كه آموزش زبان دوم مبتني بر يادگيري زبان مادري باشد، نتيجه بهتري خواهد داد و يادگيري زبان دوم براي كودك آسانتر خواهد بود از همين روست كه در به كار بردن زبان مادري كودك لااقل در آغاز تعليم ، تأكيد شده است.(8)
چگونگي تدريس در مدرسهاي كه مرحوم »ناصر دفتر روائي« در سال 1326 ه . ق در شهر خلخال تأسيس كرده مثال روش ديگري بر اين امر بديهي است . وي درخاطرات خود مينويسد:
قضاراحاج ميرزا محمد تقي خوجيني كه سابقا در بادكوبه مكتبخانهاي با اصول قديمه داشت و اخيرا حاج زينالعابدين تقي اوف كه از متموّلين و معارف خواهان عالم اسلامي قفقاز بود يك نفر معلم از اسلامبول به بادكوبه جلب كرد و جمعي از معلمان قديمي را تحت تعليم و تربيت او گردآورده و دارالتعليمي افتتاح كرد و اصول جديد تعليم و تدريس را به آنها ياد داده بود . كه از جمله آنها حاج ميرزا محمد تقي بود كه مدتي نيز دربادكوبه تدريس داشته و اين اوقات براي ديدار خانواده خود به خلخال آمده بود.
با اين كه در خلخال افكار عمومي به كلي از اين گونه تاسيسات بيگانه و اقدام بدان مستلزم انواع مخاطره و فداكاريها بود نگارنده از روي يك احساسات دروني خود را براي مقابله با هر گونه مرارت و مخاطره حاضركردم . و با استفاده از وجود حاج ميرزا محمد تقي مرحوم بدين اراده افتادم كه مدرسهاي در قصبه خلخال افتتاح و خدمات وطني خود را از اين راه تعقيب نمايم . . . اين مدرسه در جاي خود از حيث ترتيبات و اتحاد شكل لباس شاگردان و انتظامات داخلي از مدارس شهرهاي بزرگ پايي كه نداشته و مخصوصا پيشرفتهايي در ظرف دو سه ماه براي شاگردان تهيه مشهود گرديد و به خوبي از عهده تركيب كلمات و خواندن و نوشتن برآمدند . درنظر همه حيرتآور و رفته رفته انظار عمومي را به طرف مدرسه جلب كرد و زبان طاعنان را كوتاه ساخت و اين حال در اثر مهارت تام و تمامي بود كه حاج ميرزا تقي مرحوم در تدريس مقدماتي و جلب توجه اطفال داشت.
فقط نقصي كه داشت اين بود _كه اين فن را به زبان تركي و از روي اصول عثماني تحصيل كرده بود . از قضا اين حال به مذاق شاگردان ابتدائي اين مدرسه كه ترك زبانند مفيد افتاد و بهتر و سهلتر ميتوانستند مطلب را درك نمايند .والا با اصول و اصطلاحات فارسي ممكن نيست اطفال خردسال ترك زبان ،خواندن و نوشتن را بدين زودي و سرعت زياد ياد بگيرند . (9)
نگارش و تدريس كتب درسي به زبان تركي درآذربايجان ، مختص زنده ياد حاج ميرزا حسن رشديه نبود.پس از وي نيز اين اقدام خيرخواهانه را ديگري ادامه دادند از جمله كتب درسي پنج جلدي به زبان تركي آذربايجاني تحت عنوان خمسه ادبيّه نيز از سوي ميرزا صادق تبريزي فرزند ملا اسدالله در سال 1893 ميلادي( 1272شمسي) با اصول نوين تعليم و تربيت در تبريز چاپ و منتشر شده است._(10)
زبان تركي در آن دوران نه تنها در مدارسي كه خود آذربايجانيها تاسيس كرده بودند تدريس ميشد ، بلكه در آموزشهائي هم كه توسط ميسيونهاي آمريكائي و ديگران در شهرهاي آذربايجان تاسيس گرديده بود از جمله در مموريان(11) اسكول جزو برنامههاي درسي بود دكتر »جان الدر« دراين زمينه مينويسد:
در اين هنگام در آموزشگاه آمريكايي تبريز فقط زبان ارمني تدريس ميشد ومقصود اصلي ميسيون. تربيت عدهاي از جوانان براي مشاغل آموزگاري و بشارت بود . زبان تركي نيز از آن جهت كه زبان متداول آذربايجان بود در اين آموزشگاه شاگردان تعليم داده ميشد. كلاسهاي اول و دوم آموزشگاه كه به ترتيب در سالهاي 1889و 1890 فارغ التحصيل شدند. هر يك از 7 نفر شاگرد تشكيل مي شد . بار ديگر به كمك سخاوتمندانه خانم تاو يك سالن بزرگ و دو اطاق مطالعه ، مخصوصا به منظور توسعه بخش تركي مدرسه ساخته شد . چون دايما تقاضا ميشد زبان انگليسي هم در آموزشگاه تدريس شود . آقاي باسكرويل براي تدريس انگليسي و آقاي وانير براي تعليم زبان فرانسه ، توسط ميسيون استخدام شدند به تدريح والدين مسلمان به برتري آموزشگاه آمريكا پي برده فرزندانش را به آنجا فرستادند . در سال 1909 دويست و شصت و سه كودك در آموزشگاه تحصيل ميكرد . كه از آن ميان 124 نفرشان مسلمان بودند . سال بعد .عده شاگردان به 313 نفر رسيد كه قريب نيمي از آنان را كودكان مسلمان تشكيل ميدادند . در سالهاي بعد ، برنامه مدرسه را اصلاح و تكميل نموده . تدريس زبانهاي فارسي و روسي را هم به آن اضافه كردند(13). اين ميسيون در مراسم افتتاح كليسايي در تبريز، در سخنرانيها علاوه بر زبانهاي انگليسي و ارمني، از زبان تركي نيز استفاده كردند . » دكتر جان الدر« مينويسد:
» در حدود سال 1890 يكي از دوستان آقاي » اولد فادرز« نوشت چون دخترش وفات يافته ميل دارد به ياد او هر طور كه ميسيون تبريز صلاح بداند ،موسسهاي بنا كند . ميسيون تبريز پيشنهاد كرد با مبلغي كه والدين دختر متوفي ميپردازند ، كليسائي در آن شهر ساخته شود. براي ساختن كليسا از تهران كسب اجازه شد و دستور رسيد كه هيچ مانعي در امر ساختن ايجاد ننمايند .ساختمان كليسا در تابستان 1891 ، بدون برخورد به مانعي ، به اتمام رسيد . حتي در يكي از روزهاي ماه محرم جماعتي وارد محوطه كليسا شدند و رو به كارگران كرده و گفتند : خدواند به شما قوت دهد و كارتان را متبارك گرداند« بناي زيبائي با گنجايش 250 نفر ساخته شد . چون مخارج ساختمان از ميزان بخششهاي كاوينگتون تجاوز كرد . مبلغ 450 تومان آن را در همان تبريز جمع كردند. در روز گشايش كليسا ، داخل عمارت از جمعيت مملو بود و تا آن روز كليساي تبريز چنين جمعيتي را به چشم نديده بود . مراسم گشايش و تقديس كليسا به سه ز بان تركي و ارمني و انگليسي انجام يافت (14)
در دوران مشروطيت كه تعداد مدارس در تبريز رو به افزايش گذاشته بود، تدريس به ز بان تركي ادامه داشت و دانش آموزان كه در صحنههاي مختلف انقلاب شركت فعال داشتند، تمام خطابهها و اشعار خود را به زبان تركي نوشته و قرائت ميكردند.
در اين ايام ، آگهيهاي متعددي براي پذيرش دانشآموز ، از سوي مداري تبريز در جرايد آن روزگار از جمله روزنامه » انجمن« به چاپ رسيده است كه نشانگر تدريس به زبان تركي در اين آموزشگاهها مي باشد . از جمله اين اعلان، از سوي مدرسه ادبيّه در شماره نهم نشريه » انجمن «كه در تاريخ چهارم سوال 1324 ه، ق منتشر شده ، بدين شرح درج گرديده است:
» مدرسه ادبيّه قبول ميكند طفل هفت ساله را كه هيچ به مكتب نرفته ، در مدت چهار ماه به نوشتن جمع الفاظ مشكله خواه فارسي و خواه تركي و عربي و عدد نويسي مي باشد دارا نمايد. الان اطفالي كه در مدرسه تحصيل ميكنند ،اولياي اطفال حق دارند آمده امتحان نمايند. محل مدرسه حاجي سيد حسين كهنه«.
فعاليتهاي سياسي دانش آموزان مدارس تبريز هم در صفحات جرايد آن عهد از جمله نشريه » انجمن« منعكس است كه محصلين چسان در صحنههاي مبارزه حاضر شده و در حمايت از آزادي چه نقش ارزندهاي ايفا ميكردند . در تمام اين مجاهدتها ، كودكان تبريزي خطابههاي خود را به زبان مادريشان نوشته و همراه با اشعاري به زبان تركي قرائت ميكردند . درشماره 44 روزنامه » انجمن « كه در غره محرم 1325 ه .ق منتشر شده در اين زمينه آمده است:
روز پنجشنبه 23 ذيحجه (1324 برحسب موعد حضرات حجج الاسلام و اعضاي محترم انجمن مبارك در تلگرافخانه حاضر شدند كه با حضرات حجج الاسلام تهران و اعضاي دارالشوراي كبراي ملي مخابره حضوري نموده. صحّت و سقم اخبارات و مكتوبات منتشره و وارده را بدانند. اهالي نيز بازار و دكان را بسته و منتظر جواب سوالات و اجراي مطالب و عرايض بوده، در مساجد و تلگرافخانه جمع گشتند . تمامي اطفال و شاگردان كارخانجات فرشبافي كه تعطيل كرده بودند ،به قدر هزار نفر در صحن تلگرافخانه جمع شده به آواز حزين با شعارهاي تركي مترنم بودند و ميگفتند » بير قاشيق قانيميز وار امنا و وكلاي ميلته نصار گتيرميشيك « حضار را رقّت دست داده ،مي”گريستند و مي”گفتند ما سلطنت مشروطه ميخواهيم. . .
متعلمين مدرسه سعادت و ادبيّه و نوبر دبستان تماما با معلمين خود دسته به دسته در صحن تلگرافخانه جمع شده ، اشعار ذيل را ميخواندند:
آماليميز افكاريميز اقبال وطندير
سر حدّ بيزه قلعه بيزيم خاك وطندير
دعوا گونو يكسر گؤرونن قانلي كفندير
ايرانليلاريق جان وئروبن نام آلاريق بير.
دعواده شهادتله هامي كام آلاريق بير
قانيله قيليجدير گؤرونن بيرَقيميزده
جان قوْرخوسو يوخدور ديلميزده جانيميزدا
هر گوشهده بير شير ياتيب توپراقيميزدا
ايرانليلاريق جان وئرن نام آلاريقبيز
دعواده شهادتله هامي كام آلاريق بيز
ايرانلي آدي هر اورهگه لرزه سالاندير
اجداديميزين هيبتي معروف جهاندير
و خطابه مفصلي كه مضمون آن مبتني بر سلطنت مشروطه و رفع و دفع ظالمين و مستبدّين و ترغيب و تحريص ملت براخذ حقوق خود بود ، قرائت كرده و ميگفتند» بير بير قاشيق قانيميزي اليميزه آليب ميلته نثار ائيلهمگه گلميشيك . . .«
متعلمين مدرسه رشديه و رشد قدس با ازدحام و جمعيت به تلگرافخانه آمدند . چون در صحن ،جا و مكان تنگ بود لهذا متعلمين دو مدرسه كه قريب دويست نفر بودند بر بام اطاقهاي تلگرافخانه بالا رفته از آنجا اشعار تركي و فارسي را با آهنگ غريب و حزين ميخواندند و مردم را به اخذ حقوق خود تشويق ميكردند . حقيقتاً عالم غريبي داشت. . .
بعد متعلمين مدرسه پرورش (و مدرسه اول رشديه) با بيرقهاي سرخ كه منقوش بود به (ياشاسين مشروطه) ، (ياشاسين انجمن)، (ياشاسين حريت) در دست شاگردان به تلگرافخانه آمده جهت ضيق مكان به پشت بامها رفته با صف و نظام ايستاده ، بيرقها را به پشتبام نصب نموده اشعار ذيل را خواندند:
چوخ ياشا اي انجمن اي افسر فوق وطن
دولت مشروطه ايله اولسون در امن
يا صاحب الزمان ظهورت شتاب كن
اسلام شد ز پاي تو پا در ركاب كن
و با تركي ميگفتند خدايا خداوندا:
سود اَمَر اوشاقلار اوياندي
قيرميزي علملر گؤيه اوجالدي
بوتون قان رنگينه بوياندي
صور اسرافيل چاليندي
فريادلر گؤيه اوجالدي
تمام نظملر پوزولدي
ميلت قوربانلارينين صفي دوزلدي
اي ژاپونلره رحم ائليين الله
اي ميكادوي ژاپوني آييلدان الله
تلگراف سيملري يورولدي
ملت قاني هيجانه گلدي
اي مظلوملاري ظولمدن قورتاران الله
ملت سينهسين دويونمكدن
توك تلگراف باران
جوان شاهيميزين قلبينه ائت
استبداد سئونلري پايمال ائت
ظولم قوشونوني داغيت
بيز ملت بيچاره ترحم ائت«
اين دانش آموزان در مناسبتهاي مختلف با شور و شوق زايدالوصفي به انجمن ايالتي آذربايجان آمده و خطابههاي خود را كه به زبان تركي مينوشتند براي حضار قرائت ميكردند.
در شمارههاي مختلف روزنامه» انجمن « از اين خطابهها فراوان ديده ميشود. به عنوان مثال » خطابه تلامذه مدرسه سعادت و نوبر« را كه به مناسبت جشن اولين سالگرد صدور فرمان مشروطيت به رشته تحرير درآمده ،از شماره 116 نشريه » انجمن « كه در تاريخ 25 جمادي الثاني 1325 ه . ق منتشر شده مرور ميكنيم:
»بو روز فيروز كي حقيقتاً ثاني نوروز ، بلكه ملي بايراملارين و نوبر شاگردلري تبريكات صميمانهلري يگانه حاميلريميز انجمن مقدس ملي حضورلارينا و حضرت اجل آقاي حكمران قوللوغونا خصوصا و افراد مجاهدين هموطنلريميزه عموما تقديم و حسّيات مليّهميزي ذيلا عرض ائلمگه جسارت ائيليروخ.
دونياده هر بايرامين بير سببي واردير كي افراد ملت او بايرام گونون احتراميني و عظمتيني او سببه رعايت ائيلرلر و بو بايراملار هر ييريسي ميلتين بير قدرت و اختيار و شرف و اعتبار قازانديغي گوندور.
بيزيم بو بايراميميزين شرف و اعتباريني تخمين ائيلياخ بيزيمكيلر نه باشارا بيلر، آنجاق دئيهبيللم كي بوگون بيادب ستمگر و دلبخواه حاكملرين ظلموندن گئجه گوندوز آخان گؤز ياشلاري قورودي و آجي آجي نوحهلر وايننلر شيرين شيرين اميدلره و تبسملره عوض اولدي، حدي حسابي اولچوسي اولمايان قولي چوماخلوخلاره سدّ چكيلدي و اللي آتميش ، بلكه نئچه يوز ايلليك مظلوملارين تظلم سسي بوگوندن اعتبارا ائشيديلماغا باشلادي . دين و دوولت يولوندا باش وئرن سربازلارين شرف و اعتباري كئچن ايل بو گونكي گون واسيطهسيله معين اولدي . بير ايل مقدم هر جور حقارت و بياعتناليخلارا تقليد و پيرو اولورلار.
نئچه مين نفر بلكه خانوار زراعتچيلريميز كي ايندييه كيمي بير خداناشناس ويجدانسيز مباشرين و معده بخارينا و بير بوش سوزلرينه آيه مُنّزل كيمي اطلاعات ائيلردي و هر گونه حقوق بشريتدن محروم ائدرديلر اما ايندي طهران انجمن ملي سينده عالم و سوزي نافذ وكيللري وار بوندان اقدم بير نفر بدخواه و دشمن معارف مدرسهلريله ميخانهلري بير گؤزده گوررديلر بير حكم ايله مسدود ائدرديلر اولاد و مربيلريني سورغو سؤالسيز محكوم ائليب بيگانه مملكتلره نفي تبعيد ائيلر اما الحمدا.. . ايندي كمال شوق و اشتها ايله معلملري آختاريرلار و نوباگان وطني تربيت و تعليم اوچون مجلس و انجمنلر منعقد اولور و مدرسهلر تاسيس ائديرلر. پس بيزيم بورجوموزديركي بو مشروطه مقدسين يولونداكي طهران شهداسي و قراجهداغ و ماكو مظلوملاريني خير دعا ايله ذكر ائيلياخ و حال حاضرده جان و ماليله چاليشان وكيللريميزي دعا ائيليخاخ«.
اين روال ادامه داشت تا اين كه بر سلسله منحوس پهلوي با تعطيل كردن مدارس تركي در آذربايجان ، ضربه سنگيني بر روند پيشرفت و توسعه فرهنگي اين خطه حماسه آفرين وارد آورد .
»پروانه آبراهاميان« در اين زمينه مينويسد:
» در اين بين اقدام رضا شاه براي يكسان سازي ملي رنجشهاي بيشتري بين اقليتهاي ديني و زباني ايجاد كرده .. . اما روبه تعطيل مدارس و چاپخانه هاي اقليتها به ويژه به آذريها سخت ضربه زد آذريها شهريتر از كردها ، عربها ،بلوچها و تركمنها بودند . روشنفكران بومي داشتند .در نتيجه وقتي مدارس ،روزنامهها و چاپخانههاي فارسي در آذربايجان جايگزين مدارس ، روزنامهها و چاپخانههاي تركي شدند . رنجش فرهنگي فزوني گرفت، نوسازي (مدرنيزاسيون) نوع جديدي از گروه گرائي را برانگيخته بود. نوعي نه مبتني بر روستاها ، قبايل و محلات شهري منطقه ،بلكه بر اقليتهاي زباني و فرهنگي خرده دولت(15).
اين ضربه رضاخان ميرپنج چنان طاقتفرسا بود كه با گذشت هشتاد سال از آن روزهاي تير و تار، هنوز هم كه هنوز است نوباوگان آذربايجان نميتوانند در كنار زبان فارسي ، زبان مادري خود را در مدارس بياموزند ، هر چند كه طبق اصل 15 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اين حق ابتدائي به صراحت به ايرانيان غير فارس داده شده است.