امروز در تاريخ: روز اعلان جمهوريت تركيه

یازار : Aydin

در تاريخ ۲۹ اكتبر سال ۱۹۲۳ در مجلس ملي بزرگ تركيه به عنوان روز جمهوريت تركيه اعلان شده است.در تركيه روز ۲۸ اكتبر به عنوان عيد ملي بوده و تعطيل مي باشد، همه ساله در چنين روزي پس از ظهر ۲۸ تا روز ۲۹ اكتبر مراسمات مختلفي در جهت بزرگداشت اين روز ملي برگزار مي گردد.

 


تاريخچه هفت هزار ساله زبان تركي در آذربايجان

یازار : Aydin

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRPwwMgGIFe-jG3iIcddzqR6q385QyeJR3Ij6wVfaL3CvcQmY3rggksWak

چندي قبل مقاله‌اي تحت عنوان زبان فارسي و گويش آذري در آخرين شماره نشريه دانشجويي مبين (شماره ششم – اسفند 1380 ) به چاپ رسيد كه سراسر تحريف واقعيت و توهين به زبان و فرهنگ ملت آذربايجان بود كه احساسات قشر طالب علم و دانش دانشگاه را جريحه دار نمود. لذا با اينكه تحريفات نام برده در حد نوشتن جوابيه نمي‌باشد، ولي به منظور آگاهي افكار عمومي دانشجويان تصميم به تنظيم نوشته‌اي كه هم‌اكنون در خدمتتان مي‌‌باشد گرفتيم. در ابتدا قبل از شروع بررسي تاريخي تركي بودن زبان مردم آذربايجان از حداقل هفت هزار سال قبل تا به امروز سخني چند با نويسندة محترم داريم.

نويسندة گرامي اطلاعات نادرستي كه جنابعالي سعي در تلقين آنها به خواننده داريد به پيرو سياستهاي شونيستي و پان فارسيستي رژيم پهلوي مي‌باشد، كه بعد از انقلاب اسلامي نيز ادامه دارد، البته از شدت آن كمي كاسته شده است. بنابراين جنابعالي مي‌توانيد از منابع بي‌طرف و بي‌غرض كه بعد از انقلاب به چاپ رسيده براي پي بردن به واقعيات‌هاي تاريخي استفاده نماييد.

همانطور كه آقاي خامنه‌اي در سفر اخير خود به استان اردبيل بيان داشتند رمز وحدت ملي ايران نه زبان فارسي بلكه دين مبين اسلام مي‌باشد، و لذا در گفتار و نوشتارهاي خود اين بيانات را مد نظر داشته باشيد و سعي در پياده نمودن سياستهاي فرسودة رژيم پهلوي نفرماييد.

همچنين توجه جنابعالي و امثالهم به اين آيه از قرآن بسيار ضروري مي‌باشد: « و من اياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان في ذالك لايات للعالمين» (سوره روم آيه 22)

ترجمه: از نشانه‌هاي او (خداوند) است، آفرينش زمين و آسمان و اختلاف زبانها و نژادها است، اينها آيات خداوند را براي انسان روشن مي‌سازد.

اما زبان مورد ادعائي نويسنده مقاله عنوان شده، و ساير منابع وابسته به شوونيسم كه هيچگونه وجود خارجي ندارد و لازم به ذكر است كه اين زبان اختراع جاسوس و عامل انگليسي در ايران (احمد كسروي) مي‌باشد، كه ايشان نيم زبانهاي تاتي و تالشي موجود در بعضي از روستاهاي منطقه مرند را كه متكلمين آن حتي به چند هزار نفر هم نمي‌رسد را به عنوان زبان آذري تلقي كرده كه گويا زبان باستاني آذربايجان نيز بوده. البته اين ادعاها به هيچ گونه پايگاه علمي وابسته نيست، چرا كه كسي از گرامر، قواعد، دستورزبان،‌صرف و نحو زباني جعلي بنام آذري اطلاعي ندارد و قواعد آنرا تدوين نكرده از تاريخ رونق و ادامة حيات آن و كاربرد و قلمرو نفوذ ادعائي آن، فولكلور، داستان، افسانه و آثار برگزيدة نظم و نثر يا ... اثري ملموس ارائه نشده، از نقش زبان ادعائي (آذري) در ادبيات فارسي و زبان تركي و زبانهاي ديگر، ماقبل و مابعد آن چيزي در بين نيست و اگر واقعاً هست در كجا تدريس مي‌شود؟ كسي تا به حال آنرا ياد نگرفته و كسي ياد نداده و اگر وجود داشت، در هفتاد سال گذشته بدون شك در دانشكده‌هاي ادبيات خود، جزء دروس اجباري تدريس، و جزء مواد درسي مؤسسات عالي يا در برنامه درسي دبيرستانها قرار مي‌گرفت.1

همچنين زبان تركي كه به ادعاي نويسنده در زمان صفويه به ميان آمده (يعني كه به قول ايشان سابقاً وجود نداشته) هم قبل و هم بعد از صفويه آثار ارجمندي بر جاي گذاشته است كه تعداد آنها بالغ بر صدها كتاب، رساله و اثر علمي، ادبي، فلسفي، شعر، نظم و نثر مي‌باشد كه بعضي از آثار ماقبلي صفوي عبارتند از: قوتاد، قوبيليك، نهج الفراديس، عتبه الحقايق، صحاح‌العجم، اغوزنامه، ديوان الغات الترك محمود كاشغري و صدها اثر ديگر كه طبعاً براي نوشتن آنها پشتوانه ادبي هزاران ساله لازم است كه با فرض آذري بودن تركان آذربايجان نمي‌توان كتابهاي خلق الساعه نوشت.

اما جالبتر اينكه حتي يك كتاب يا ديوان به زبان آذري وجود ندارد.2 ولي استحكام زبان تركي تا آنجاست كه توانست زبان عربي را كه جزو زبانهاي با قاعده و گستردة دنياست پس از حملة اعراب در آذربايجان، منزوي و مستحيل كند چنانچه زبان عربي وارد آذربايجان نشده و ادامه حيات نداده است.3

همچنين نويسندة محترم مقالة نام برده و مدافعان زبان آذري، گاه سلجوقيان، گاه غزنويان، گاه مغولها و گاه صفويان را موجب تُرك شدن تركهاي آذربايجان مي‌دانند. اما كسي كه كمترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد، به خوبي مي‌داندكه مغولها از چين تا غرب آفريقا و از سيبري تا اقيانوس هند را تحت حكومت داشتند و خانهاي مغول بر تمام آسياي ميانه و هندوستان و ايران حكمراني مي‌كردند پس چرا مردم ساير مناطق غير ترك زبان را ترك نكرده‌اند؟

سلجوقيان، غزنويان، اتابكان، صفويان و مغولها كه همگي ترك بودند در ساير نقاط ايران بيش از آذربايجان حكومت كرده‌اند و پايتخت ديرپاي صفويان و سلجوقيان، اصفهان بوده و شهرهاي تبريز ، مراغه و اردبيل كمتر به عنوان پايتخت حكومتهاي فوق بوده اما چرا در اين بين فقط مردم آذربايجان ترك شده ولي مثلاً مردم اصفهان ترك نشده‌اند و چگونه بعد از هفتاد سال تبليغات با استفاده از بيت‌المال و وسايل ارتباطي پيشرفته و آموزش اجباري فارسي، تركهاي آذربايجان فارس نشده‌اند، اما در زمان فلان شاه، باعدم وجود حتي يك صدم از اين امكانات مردم غير ترك يكباره ترك شده‌اند؟ و چرا اينگونه افراد در بررسي زبان مردم آذربايجان از زبان حداقل بيست و پنج ميليون آذربايجاني تُرك، چشم پوشي نموده و به گويش چند هزار نفر به لهجه‌هاي تاتي و هرزني پناه مي‌برند؟

اما به منظور بررسي زبان آذربايجان در طول تاريخ، در ابتدا به بررسي تاريخ اقوام و حكومتهايي كه در آذربايجان بوده‌اند مي‌پردازيم. در مورد ملتهايي كه قبلاً در آذربايجان زيسته‌اند مي‌توان به سومئرها، ايلاميها، هوري‌ها، آراتتاها، كاسسي‌ها، قوتتي‌ها، لولوبي‌ها، اورارتوها، ايشغوزها (ايسكيت‌ها)، مانناها، گيلزان‌ها، كاسپي‌ها و ... اشاره كرد كه زبان تمامي آنها التصاقي و جزو خانوادة زبانهاي تركي بوده.4 از اين ميان سومئريها، ايلاميها و هوري‌ها اقوامي بودند كه اولين تمدنها و مدنيّتها را روي زمين بنا نهادند.

http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT0FcAIiW8xkYMh9c6y0TdBu7vXEf8cV46uzqwORAHMKvMDT9ZKHk70sws


با توجه به كتب ارزشمندي چون كتابهاي پي‌يئرآميه، دكتر ضياء صدر، پروفسور دكتر زهتابي و ... مي‌توان به صراحت گفت كه آذربايجان از حدود هفت هزار سال قبل جايگاه تمدنهاي نامبرده مي‌باشد. در اين مورد نيز چندي پيش يك هيأت باستانشناسي آمريكايي – ايراني در تپة حسنلو به كشفهاي ارزشمندي دست يافتند. رهبر اين هيأت (رائبرت دالسون) بعد از تحقيقات فراوان، تاريخ اين منطقه را به ده دوره تقسيم كرد كه اولين دوره حدود 6000 سال قبل از ميلاد و چهارمين دوره مربوط به 1300 سال قبل از ميلاد تا 800 سال قبل از ميلاد مي‌باشد. كه اولين دوره مربوط به هوريها و آخرين دوره مربوط به مانناها مي‌باشد.5

1 – جايگاه اصلي هوريها در هزاره 3 و 4 (600 سال قبل) در آذربايجان و مناطقي از قسمتهاي شمالي زاگرس و كوههاي توروس بود.6 همچنين از ربع سوم هزارة قبل از ميلاد (2400 سال قبل از ميلاد) سند نوشته‌اي بدست آمده كه با الفباي اككد و به زبان التصاقي هوري بوده كه اين سند متعلق به يكي از پادشاهان هوري بنام تيشاري مي‌باشد و نيز نام يكي ديگر از پادشاهان هوريها به نام ساشانار كه در 1450 سال قبل از ميلاد حكومت مي‌كرده نيز معلوم است.7

2 – كاسسي‌ها: درست است كه كاسسي‌ها در آذربايجان نبودند ولي در همسايگي آنها مي‌زيستند. و تقريباً 3000 سال قبل از ميلاد مابين ايلام و مناطقي از آذربايجان ساكن بودند8 و به دليل همزباني و ارتباط سياسي، فرهنگي، اجتماعي تاثير زيادي در تاريخ آذربايجان داشته‌اند.

3 – قوتتي‌ها در 2800 سال قبل از ميلاد و لولوبي‌ها 2500 سال قبل از ميلاد در شرق و جنوب درياچه اروميه و قزوين و همدان ساكن بوده و حكومت كرده‌اند.9

4 – اورارتوها 1000 سال قبل از ميلاد در آناتولي و پيرامون درياچه وان و كوههاي زاگرس و اطراف درياچه اروميه و شهرهاي ماكو و نخجوان امروزي صاحب تمدن بوده‌اند.10

5 – در اوايل عصر 19 قبل از ميلاد، قبايل مانناها با به هم پيوستن، دولت بزرگي در آذربايجان به وجود آورده و حكومت كرده‌اند.11

6 – مادها كه اولادهاي قوتتي‌ها و لولوبي‌ها بودند 670 سال قبل از ميلاد با اعتلاف با مانناها حكومتي قدرتمند به وجود آوردند كه همدان، اراك، ساوه، زرند، سونقور، كاشان، قم ، قزوين ، زنجان و ... تحت حاكميت آنها بوده.12

واما در مورد زبان، همچنين ارتباط زباني مادها و سومئرها دياكونوف در فصل 42 كتاب خود مي‌نويسد كه در ليست نامهاي شاهان ماد يعني قوتتي‌ها، به نامهايي بر مي‌خوريم كه در ليست نام شاهان سومئر مي‌باشد.

از ديگر همسايگان مادها كه همزمان با آنها بوده و زبان هردوي آنها از يك خانواده مي‌باشد مي‌توان به ايشغوزها اشاره كرد كه در قرنهاي 7 و 8 قبل از ميلاد در قسمتهايي از آذربايجان زندگي كرده‌اند.

برخلاف آنچه كه امروز شايع شده مادها نوة يك قبيلة منفرد بودند كه به اصطلاح از ساير آريائيها جدا شده و در آذربايجان ساكن شده‌اند و نه به رغم عقيدة شايع، داير بر اينكه منابع مربوط به تاريخ ماد فوق العاده ناچيز است، منابع آشوري از قرن هفتم تا قرن نهم قبل از ميلاد نه تنها براي احياي تاريخ باستان آذربايجان كافي است بلكه جزئيات مهمي را نيز روشن مي‌سازد. با تغيير و تحولات در اوضاع سياسي آنروزگار در آذربايجان، هفت قبيله آذربايجان باستان كه قبلاً جزو اتحاديه ماننا و اورارتووساكايي بودند اتحاديه‌اي تشكيل دادند كه بعدها يونانيان باستان آنها را ميديا آنچه ما، ماد مي‌ناميم ناميدند، اين قبايل را هرودوت تاريخ نگار يوناني چنين نام مي‌برد:

1 - بوآساي Bousai

2 - پارتلاكئنوي Parelakenoi

3 - آستروخات Stroukhotes

4 - مغ Magai

5 - بوديو Boudioi

6 - آري زانتوي Ariazantoi

7 - ماد Mid

و نيز مطالعه نامهاي شهرها و ولايات ماد نشان مي‌دهد كه آنان آريايي نيستند.

بعد از آشنايي با تعدادي از اقوام و حكومتهاي آذربايجان، اينك به بررسي نوع زبان آنها مي‌پردازيم.

طبق تقسيم بندي متخصصان زبان‌شناس، كل زبانهاي موجود در دنيا به سه شاخه تقسيم بندي مي‌شود:13

1 – زبانهاي التصاقي كه تمام زبانهاي مربوطه به خانواده زبان تركي در اين شاخه قرار دارند.

2 – زبانهاي تحليلي كه از مهمترين زبان اين شاخه مي‌توان به زبان عربي اشاره كرد (با توجه به اين كه فارسي نيز سي و سومين لهجه زبان عربي مي‌باشد بنابراين فارسي نيز در اين شاخه قرار دارد.)14

3 – زبانهاي هجايي كه از شاخص‌ترين زبانهاي اين شاخه نيز مي‌توان به زبان چيني اشاره كرد.

حال با توجه به اين تقسيم‌بندي و با توجه به اسناد تاريخي و علمي به بررسي نوع زبان اقوام ساكن در آذربايجان مي‌پردازيم.

طبق تحقيقات هومئل زبانهاي ايلام وسومئر از يك پايه و جزو زبانهاي اورال- آلتايي (التصاقي) مي‌باشد. 15زبانهاي هوري و لولوبي نيز نه، تحليلي و نه هجايي بوده، بلكه آنهانيز جزو زبانهاي التصاقي مي‌باشند.16

همچنين طبق نظريه ماراك دئميكين (آكادئميكين) زبان كاسسي‌ها، ايلامي‌ها، قوتتي‌ها، مادها و مانناها نيز التصاقي بود.17

زبانهاي قوتتي‌ها، لولوبي‌ها همانند بوده و با زبانهاي اورارتوها و هوري‌ها خويشاوند مي‌باشند.18

بدين ترتيب است كه از 7000 سال قبل تا 2500 سال قبل يعني مدت 4500 سال به طور مطلق در منطقه جغرافيايي آذربايجان تنها و تنها اقوام التصاقي زبان (ترك) زندگي و حكومت كرده‌اند . همچنين اگر تاريخ بعد از 2500 سال قبل از ميلاد را بررسي كنيم باز آذربايجان در بيشتر مقاطع تاريخي مستقل از حكومت‌هاي ديگر منطقه بوده، به طوريكه در زمان هخامنشيان آذربايجان در مقابل آرياييها سرفرود نياورده و تا سرنگوني اين حكومت، تمام فرهنگها و آداب و سنن و زبان خود را حفظ كرده همچنين در تاييد گفتة بالا مي‌توان به كشته شدن كورش، شاه هخامنشيان توسط ملكه آذربايجان (تومروس) اشاره كرد.20

در زمان سلوكيان نيز كل آذربايجان مستقل از حكومت سلوكيان بوده و اسكندر نتوانست آذربايجان را به تصرف درآورد.21و در اين مورد استرابو جغرافيدان يوناني مي‌نويسد: در زمان حمله اسكندر، سرداري بنام آتوروپات آذربايجان را از چنگ اندازي اسكــندر محفوظ نگهداشت.22

در زمان ساسانيان نيز آذربايجان مستقل بوده و حتي بعد از شاپور دوم، ساسانيان با هيتي‌ها (هياطله) پيمان اتحاد بستند تا در شمال غرب با روم بجنگد.23 بعد از اسلام نيز تركان اغوز كه شمشير اسلام ناميده مي‌شده‌اند، در آذربايجان حكومت قدرتمندي بنا كرده و با ملازگرد مبارزه كرده و توسط آلپ ارسلان ضربه سنگيني به آنها واردآوردند. بعد از اغوزها نيز حكومتهايي كه در آذربايجان و گاهي در مناطقي از ايران حكومت مي‌كرده‌اند. از جمله غزنويان، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، مغولها، اتابكيان، تاتارها، آق‌قويونلوها، قره‌قويونلوها، صفويان، افشاريان و قاجارها تماماً ترك زبان (التصاقي) مي‌باشند.

در مورد تركي بودن زبان مردم آذربايجان اسناد و مدارك بسيار زيادي موجود است، مثلاً: ديونيوس پريگت جغرافي‌نگار و شاعر يوناني صدة چهار ميلادي ترك زبانان را ساكن اصلي اين منطقه مي‌داند و نيز محمد عوفي در ذكر خلافت عمربن عبدالعزيز كه از سال 99 تا 101 هجري ادامه داشت، از قيام بيست هزار ترك آذربايجاني سخن مي‌گويد.

همچنين اخبار موثّق عبيدبن‌شريعه جرهومي كه شخص معمّر و محترم در دربار اموي بوده در حضور معاويه سخن مي‌گويد: (آذربايجان از سرزمين تركان است) و اين خبر را طبري و به نقل از او بلعمي و حمزة اصفهاني و ابن اثير در كتابهاي تاريخ بلعمي، تاريخ طبري، تاريخ پيامبران و الكامل گزارش كرده‌اند كه از متون معتبر اسلامي به شمار مي‌روند.

از ديگر محققاني كه آذربايجان را به عنوان سرزمين تركها نام مي‌برند مي‌توان : ژ . اوپر، قرتيز هومئل، ا . م . محمد اوف، ت . حاجي يف، گ . ا . مليكشويلي، ع . دميرچي‌زاده، تيمور پير هاشمي، يامپولسكي، ي . ك . يوسف‌اف، يومينوس ، وروشل گوگازيان. زكي وليد دوغان، پروفسور دكتر محمد تقي زهتابي و دهها محقق و دانشمند را نام برد.

در اين ميان بهتر است به نظر يامپولسكي نيز اشاره كرد كه مي‌گويد: تركها در اطراف درياچه اروميه زندگي مي‌كنند و آشوريها آنها را توروك türük (يامون توروك به معني تركهاي نيرومند) نام برده‌اند و در سنگ نوشته‌هاي اورارتوئي هم سخن از قومي بنام توريخي رفته كه در آذربايجان مي‌زيستند. (اوايل هزارة قبل از ميلاد) و مي‌گويد توروكها يا توريخي‌ها همان تركها هستند.

بهر حال ترك بودن ملت آذربايجان از هزاران سال قبل بر همه كس مسلّم مي‌باشد و ديگر نياز به توضيح اضافي احساس نمي‌شود ولي در مورد سابقة تاريخي خود فارسها كمي توضيح را لازم ديديم:

برخي از نسب شناسان، فارسها را از نسل «فارس بن يا سور بن نوح» و بعضي ديگر آنها را از فرزندان «فارس بن يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم» و بعضي ديگر از نسل «فرزندان يسراسود پسر سام پسر نوح» و بعضي از نسل اسماعيل مي‌دانند. واژه فارس در زبان عربي به معني سواركار بوده و غياث الدين رامپوري در غياث اللغات همين معني را فارس دانسته همچنين به عقيده غياث الدين رامپوري فارسها از نسل «پارس پسر پهلو بن سام بن نوح » هستند.24

مسعودي در كتاب «مروج الذهب » در مورد نسب فارسها مي‌نويسد «فارس» از فرزندان ارم بن افخشد بن سام بن نوح بوده كه او چند ده پسر آورد كه همگي سواركار بودند و چون سوار را بعربي فارس گفتند اين قوم را نيز به انتساب فروسيت و سواركاري فارس ناميدند.همچنين در جايي ديگر خطان بن معلي فارس‌ [ درشعري] در اين باب مي‌گويد: سبب ما بود كه فارسان را فارس گفتند و سواران و سالخوردگاني كه بروز تاخت و تاز، چون گوي بدور هم مي‌پيچيدند از ما بودند.

مسعودي در ادامة بحث خود در مورد اصل ونسب فارسها مي‌نويسد : بيشتر حكماي عرب از تيرة نزّار بن محمد چنين گويند و در مورد آغاز نسب مطابق آن رفتار كنند و تعدادي از ايرانيان نيز پيرو اين باشند و انكار آن نكنند25. پس چنانكه از مستندات فوق بر مي‌آيد و بسياري از ايرانيان نيز پيرو اين باشند و انكار آن نكنند. فارسها از نسل اعراب مي‌باشند و نيز چنانچه مي‌دانيم حضرت ابراهيم(ع) فرزندان بسياري داشت كه حضرت اسحاق(ع) و حضرت اسماعيل(ع) از همه معروفترند، بر طبق نظر بعضي از نسب شناسان، فارسها از نسل «حضرت اسماعيل‌(ع) » هستند و در اين مورد مي‌گويند كه وقتي سارا زن حضرت ابراهيم(ع)كنيز خود هاجر را به ابراهيم بخشيد از هاجر فرزندي بنام اسماعيل متولد شد و چون سارا به آن رشك مي‌ورزيد لذا حضرت ابراهيم(ع) او را به سرزمين مكه فرستاد و در همين مكه بود كه حضرت اسماعيل(ع) با زني از قوم بني جرهم ازدواج كرد و نسل فارسها از او پديد آمد.26

همچنين در اين مورد مي‌توان با توجه به آثار مكتوب دانشمندان ايراني فارس، زبان واقعي قوم فارس را كه زبان اكنون آنها نيز منشعب از آن است را تشخيص داد. ما در اينجا به تعدادي از آنها اشاره مي‌كنيم: «سيبويه (دايرة المعارف بريتانيكا جلد1 ، ص 461 ) ، طبري – تاريخ نگار (بريتانيكا ج 1 ،ص 594 ) فارابي فيلسوف (بريتانيكا، ج 9 ، ص 65) ، ابن قتيبه (بريتانيكا ج 11 ص 1021 ) ، ابوالفرج اصفهاني (بريتانيكا، ج1 ، ص 56 ) ابو معشر بلخي (امريكانا، جلد 1 ص 340 ) جابر (بريتانيكا، ج 1 ، ص 46) فارابي (گرانلاروس ج 1 ، ص 902 )‌رازي (گراندلاروس) و ... لازم به ذكر است كه تأليفات تمامي اين دانشمندان به زبان عربي مي‌باشد كه حتي در دانشنامه‌هاي نام برده، خود دانشمندان نيز به عنوان عرب شناخته شده‌اند.27

با توجه به اسنادي كه از تعداد كمي از آنها در اين مقاله استفاده شده، بهتر است نويسندة محترم تاريخ فارسها را با ديدي بدون تعصب و بدور از هر گونه گرايش پان ‌فارسيستي مورد ملاحظه قرار داده و ايراني بودن را نه با معيار فارس بودن بلكه با معيار اسلام بسنجند، همچنين يادآوري كوچكي به نويسندة محترم داريم و آن اينكه با توجه به مقالة ايشان كه در قسمتي از آن نوشته‌اند: [ با توجه به نژاد مردم آذربايجان به راحتي مي‌توان نوع زبان آنها را نيز تعيين كرد] بهتر است در نظر داشته باشند كه به هيچوجه نژاد يك ملت نشانگر زبان خاصي براي آن ملت نيست، چرا كه در آن صورت در دنيا فقط چند زبان وجود داشت، نه هزاران زبان زندة كنوني و از بين رفته قبلي ، و نيز در قسمتي ديگر از مقاله ايشان به آمدن تركان به اين مناطق در قرون پنجم هجري اشاره مي‌كنند كه تعجب خواننده را برمي‌انگيزد، چرا كه در آن صورت دروغ بودن شاهنامه فردوسي كه سراسر توهين به تركها است آشكار مي‌شود. همچنين نويسندة محترم مطالب زير را نيز در خاطر داشته باشند كه يكي از نامدارترين جاسوسان بريتانيا در ايران كه باني و يكي از دست اندركاران فعال تاريخ پان ‌فارسيسم مي‌باشد شاپور . جي . رپورتر است كه با توجه به اسناد و مدارك موجود در آرشيو مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، مي‌توانيد به حمايت انگليسيها و اروپايي‌ها نه از پان تركيستها، بلكه از پان ‌فارسيستها پي ببريد.28 در ضمن نويسندة محترم، پان‌ فارسيسم را نيز در ليست پانهايي كه تشكيل داده‌اند، قرار دهند.



قوتتي ها

یازار : Aydin



قوتتي ها همزمان با لولوبي ها در شمال و شمال شرق آنها يعني در قسمت اعظم آذربايجان و شرق كردستان كنوني (كردستان بخشي از آذربايجان باستاني بود) زندگي ميكردند. بنا به اسناد اككدي نارام سوئن نوه سارگون در اواخر عمرش بعد از شكست دادن لولوبي ها به قوتتي ها حمله كرد ولي ائنريدا وازير Enridavazir شاه قوتتي ها شكست سختي به او داد و نارام سوئن در آن جنگ كشته شد. بعد از اين پيروزي ائنريدا وازير Enridavazir به اككد حمله كرد ( در سال 2201 ق م ). ياكوبسون Jakobsson سومر شناس دانماركي در اين باره مينويسد: ائنريدا وزير شاه قوتتي ها به بين النهرين لشكركشي كرده و نيپور شهر مقدس سومريان را گرفت و كاتبان انجا را مجبور به نوشتن كتيبه اي براي خودش كرد ( منبع 1 ). جنگ بين قوتتي ها و اككد-سومر بيش از 20 سال طول كشيد و با پيروزي كامل ائلولومئش شاه قوتتي ها در سال 2176 ق م همه بين النهرين تحت حاكميت قوتتي ها در امد. قوتتي ها توانستند 91 سال بر بين النهرين حكومت كنند. حاكميت قوتتي ها در اككد-سومر 91 سال طول كشيد و در آن مدت قوتتي ها توانستند آرامش و امنيت را در انجا حاكم كرده و جو مساعدتري را براي رشد و ترقي علم و هنر در بين النهرين ايجاد كردند ( منبع 1 ). 

در كتيبه هاي بابل از دوره حكومت قوتتي ها در آنجا اطلاعات خوبي به يادگار مانده است و اسامي و تاريخ و مدت حكومت همه21 شاه قوتتي كه جمعا 91 سال بر بابل حكومت كردند در كتيبه هاي بابلي ثبت شده است. قوتتي ها صاحب قديميترين نوع حكومت دمكراسي در تاريخ بشريت بودند و حكومت آنها بر اساس يك نوع دمكراسي نسبي پايه گذاري شده بود. قوتتي ها بر عكس اككديان و سومريان شاه موروثي نداشتند، آنها شاه خود را رهبر خوانده و هر سه سال يكبار انتخاب ميكردند. با توجه به لياقت و كشورداري شخص انتخاب شده او را براي يك دوره ديگر نيز انتخاب ميكردند ( حداكثر سه دوره) و يا اينكه بدليل بي كفايتي او، زودتر از اتمام دوره شاهي او را از قدرت خلع مي كردند ( منبع 2 ).

اين خصوصيت ملي و اجتماعي قوتتي ها از زمانهاي قديم از سنن و خصوصيات خاص اقوام و ايل هاي مختلف ترك در اسياي ميانه بود و در آنجا نيز تركها هيچوقت شاه نداشتند، بلكه ريش سفيدان قبايل شخصي لايق و كاردان را به عنوان رهبر انتخاب مي كردند.
در بين قوتتي ها نيز همچون ساير اقوام خويشاوند آنها ( لولوبي ها، كاسسي ها و غيره ) زن از موقعيت اجتماعي و حقوقي خيلي بالايي بر خوردار بودند. گيريشمن : در ارتش قوتتي ها فرماندهان و سربازان زن در حد بالايي حضور داشتند ( منبع 3 ).
به علت اينكه ساكنين بين النهرين نسبت به قوتتي ها از تمدن بالايي برخوردار بودند، نگهداري و اداره آنجا براي قوتتي ها، كه از تجربه دولتمداري زيادي برخوردار نبودند، مشكل بود و آنها با دريافت رشوه و ماليات هاي كلان اداره شهرها را به عهده شاهان شهري سومري-اككدي گذاشتند و در نتيجه بعضي از شاهان محلي به مرور زمان قوت گرفته و بر عليه سلطه قوتتي ها قيام كردند. رهبري قيام آنها را اوتوخقال Utuxegal شاه شهر اوروك بدست گرفته و قوتتي ها را شكست داده و تيريكان Tirikan آخرين شاه قوتتي در بابل را اعدام كرده ( 2109 ق م ) و حكومت سومر-اككد را دوباره زنده كرده و سومين سلسله شاهي اككد را بنيان گذاشت( در 100 سال قبل از آن حوادث سومر هاي التصاقي زبان براي هميشه از صحنه سياسي بين النهرين خارج شده بودند). در كتيبه هاي بابلي كه از طرف اوتوخقال شاه اوروك uruk نويسانده شده است وحشت و ترس مردم بابل از قوتتي ها نمايان است، براي نمونه متن يكي از اين كتيبه ها اينطور است: قوتتي ها سلطنت سومر را به مناطق كوهستاني بردند، سرتاسر سومر را با كينه و دشمني پركردند، زنان را از مردانشان و بچه ها را از مادرانشان جدا كردند، تجاوز و ظلم را در اين سرزمين رواج دادند. اين كتيبه اشاره به وضعيتي ميكند كه قوتتي ها در انجا افريدند و استثمار شدگان و استثمار كنندگان را به جان هم انداختند ( منبع 4 ).

از شاهان قوتتي چند تا مجسمه مفرغي در بابل به جاي مانده است. در آذربايجان دو مجسمه مفرعي يكي در همدان و ديگري در نزديكي سلماس پيدا شده است و اينها الان در موزه Bremmer Galery برئمئر قالئري امريكا نگهداري ميشوند. آثار هنر هوري ها در مجسمه هاي پيدا شده در آذربايجان كاملا مشهود است ( براي ديدن عكس اين مجسمه ها مراجعه شود به، تاريخ ديرين تركان ايران، ص 245-246 ). تاريخدان و تيپ شناس فرانسوي "ا.ت.آمي" با مقايسه تيپ مجسمه پيدا شده در همدان با ترك زبانان اطراف شوش ( انها خودشان را آشكاني مينامند ) انها را عين هم شناخته و ادامه ميدهد كه اين تشابه در مطالعه تيپ كاسسي ها نيز صدق ميكند ( منبع 5 ).

به دليل اينكه در آذربايجان براي كاوشگري از طرف دولت ايران سرمايه گذاري نميشود لذا اثار تمدن قوتتي ه، هوري ها وغيره هنوز هم در زير خروارها خاك مدفون است و با ايجاد جو سياسي مساعد در ايران مطمئنا اطلاعات ما راجع به قوتتي ه، مانناها و مادها بيشتر خواهد شد.
زبان قوتتي ها نيز التصاقي و با زبان ايلامي، لولوبي، و كاسسي خويشاوند بود. ولي به لحاظ اينكه زبان قوتتي ها از لحاظ ساختار اوايي مركب بود لذا بعضي از دانشمندان معتقد هستند كه زبان قوتتي ها بيشتر شبيه زبان هوري ها و آلبان ها(آذربايجان شمالي) بود.

عده اي از دانشمندان از جمله "ز. اي. يامپولسكي" معتقد هستند كه قوتتي ها در اعصار بعدي اوتي Uti ، اوايتي Uiti ، اوتين Utin و اودين Udin ناميده شده اند. نظريه اين عده از دانشمندان همزباني قوتتي ها را با آلبان ها قطعي مي كند. چرا كه در داخل اقوام ترك تشكيل دهنده دولت مقتدر آلبان ها در آذربايجان شمالي ايل هاي اوتي نيز شركت داشتند. اين حقيقت نشانگر آن است كه سرزمين آذربايجان مثل هميشه در 2-3 هزار قبل از ميلاد نيز مسكن اقوام و ايل هاي واحد و همزباني بوده است كه در زمان مهاجرت آنها از آسياي ميانه شاخه اي از آنها در سرزمين هاي شمالي ارس و شاخه اي ديگر در سرزمين هاي جنوبي آن ساكن شدند ( منبع 5 ).

"آكادميك مار" ثابت كرده است كه زبان رسمي اداري و تجاري قوتتي ها، لولوبي ه، ماننا ها و ماد ها زبان ايلامي بود ( منبع 6 ). "م . دياكونوف" نيز به خويشاوندي زبان قوتتي ها با آلبان ها اشاره ميكند ( منبع 7 ).
بعضي از خصوصيات زبان قوتتي آنرا از ساير زبانهاي التصاقي خويشاوند متمايز كرده و خصوصيات ان را در اعصار بعدي بيشتر در بين اوتي ها و گرگر هاي داخل دولت آلبان ها ديده ميشود.
اسامي تعدادي از شاهان قوتتي :
- Imeta ايمتا ( 3 سال )، بعد ها در بين تركان به ايمته، مته ( شاه تركان هون ) تغيير يافته.
- ّIngeshush اينقه شوش، ( 6 سال )، sarlagab سارلاقاب ( 6 سال )، Yarlagash يارلاقاش ( 6 سال )
- Elulumesh ايلولومئش (6 سال )، يارلاقاب (15 سال)، Korum كوروم ( 1 سال )
- Habilkin ها(خا)بيلكين ( 3 سال )، ايارلاقاندا ( 7 سال )، Inimabagesh ايني ماباقئش( 5 سال )
در بررسي ارتباط زباني و تباري قوتتي ها با تركان، خصوصا تركهاي آذري مطالعه اسامي رايج در بين قوتتي ها و مقايسه آن با اسامي تركي امروزي از نقش حايز اهميتي برخوردار است. در اسامي قوتتي چيزي كه در وهله اول جلب توجه ميكند شروع بعضي از اسامي با حرف I و همچنين وجود پسوند هاي، ush ، esh ، ash در انها است. اين خصوصيات هنوز هم به همان شكل در اسامي تركي بكار برده ميشود، مثلا پسوند يش در اسامي ياغيش،آليش، توختاميش (از شاهان معروف اردوي زرين، تركان قبچاق ).

به جهت اينكه بحث عميق در باره تك تك اين اسامي و بحث تركي بودن آنها احتياج به بحثي خيلي طولاني دارد و از حوصله يك وبلاگ نويس خارج ميباشد لذا من فقط مختصر يكي دو تا از اين اسامي را براي توضيح بيشتر انتخاب ميكنم و علاقه مندان ميتوانند براي اطلاعات بيشتر به اثر ارزنده پروفسور ذهتابي ( تاريخ قديم تركان ايران ) مراجعه بفرمايند.

"Imeta" اي مته كه در زمانهاي قبل از قوتتي ها به صورت ماد، ماد، ماداي نيز رايج بوده بعد از قوتتي ها مرور زمان به صورت مته Mete يا Meta تغيير كرده و اسم يكي از شاهان معروف تركان هون نيز ميباشد. اين نوع تغيير آوايي اسامي در زبان تركي حتي براي اسامي كه از عربي يا فارسي به تركي وارد شده صدق ميكند، مثلا فاطمه=فاطي، ابراهيم= ايبان، حبيبه= حبان، خديجه=خجان يا خدان و غيره. در تركي قديم علامت جنس مونث در اسامي ايم و آن بود كه به مرور زمان به فراموشي سپرده شده و ديگر استفاده نميشود ( م . كاشغري، ديوان لغات الترك ). ولي اثار علامت مونث ايم در كلماتي چون خانيم ( مشتق از خان ) و بگيم ( مشتق از بيگ ) و اثار علامت مونث آن نيز در بعضي از كلمات هنوز هم باقي است، مثلا در تركي آناطولي استعمال كلمات ‌باي براي خطاب مردان و بايان ( باي+آن ) براي زنان رايج است. به همان صورت كلمه مته يا مادا بصورت اسم مرد و ماتان ( مته+آن ) به صورت اسم دختر در بين تركان باستان معمول بوده وحالا هم در بعضي مناطق رايج مي باشد.

استعمال اين اسم (مته) در ادبيات آذربايجان نيز به چشم مي خورد، مثلا در شعري از حاجي رضا صراف ( منبع 8 ) و در شعري ديگر از ميرزا علي معجز ( منبع 9 ) به اين اسم برخورد مي كنيم. مته همواره در بين تركها بصورت اسم مرد استفاده ميشد و امروزه هم در بين تركان رايج است، ولي اين كلمه در آذربايجان جنوبي به سبب ممنوعيت استفاده از اسامي تركي رفته رفته در حال فراموشي است. در حوالي بستان اباد به صورت ماتي ( اسم دختر )، در اطراف اهر بصورت مته ( اسم مرد )، در اطراف كليبر بصورت متان ( اسم دختر ) در بين پيران هنوز هم ديده ميشود. در نزديكي بستان آوا دهي به اسم مته نا نيز وجود دارد.
به عقيده برخي از دانشمندان اين كلمه در بين اقوام سومري نيز رايج بوده و از آنجا به زبان سامي ها وارد شده و امروزه در زبان عربي به صورت متين ( محكم، با وقار) استفاده مي شود ( منبع 10).

اسم دو تن از شاهان قوتتي يارلاقاش و ايلولومئش با كمي تغيير آوايي كه نتيجه گذشت زمان است در كتاب ده ده قورقود ( داستان هاي حماسي تركان اوغوز)، كه قدمت مكتوبي ان به تقريبا هزار سال و قدمت شفاهي داستانهاي ان به هزاره هاي قبل از ميلاد ميرسد، آمده است. در بوي قاضليق قوجا اوغلي يكنگ ميخوانيم: قوشا برجدن اوخي اگلنمه ين وئرديكده، ياغرينچي اوغلي ايلالميش سنينله بئله وارسين ( منبع 11 ). ايلولومئش پسر يارلاقاش در فتح بابل بيشترين زحمات را كشيد و انجا را در نهايت فتح كرده و خلق اذربايجان را از حملات متمادي اككديان نجات داد و تركان ‌آذربايجان كه وارثين انها ميباشند به پاداش فداكاري هاي او اسم و ياد او را در داستان هاي حماسي خود زنده نگه داشته اند.
از حاكميت 91 ساله قوتتي ها در بابل چيزي نصيبشان نشد و تنها توانستند خود را از تاريكيهاي تاريخ بيرون كشيده و وارد صحنه تاريخ شوند. بعد از اينكه قوتتي ها حاكميت در بين النهرين را از دست دادند، شاهان اككد هر دو سه سال يكبار به آذربايجان حمله ميكردند تا از تشكل و قدرت گيري قوتتي ه، لولوبي ها و هوري ها جلوگيري كنند و در اين حملات آنجا را غارت كرده و عده زيادي اسير را براي كاركشي به بين النهرين ميبردند (منبع 12 ).

شولقي شاه سامي اور در طول حكومت خود 9 بار بر عليه قوتتي-لولوبي ها لشكركشي كرد. در آن دوران در بين النهرين و غرب آن فقط اقوام سامي (آرامي ه، كلداني ه، آشوري ه، فينيقي ها و ... ) حاكم بودند و آنها براي جلوگيري از اتحاد ملل التصاقي زبان هميشه به سرزمين هاي آنها حمله ميكردند. ملل التصاقي زبان نيز كه مشتركات زيادي با هم داشتند تلاش ميكردند تا براي جلوگيري از تجاوزات دولت هاي سامي با هم متحد شوند. با روي كار آمدن حمورابي در بابل فشار و ظلم بر عليه التصاقي زبان ها زياد شد و منابع ايلامي و بابلي نشان ميدهند كه در اواخر سده 18 قبل از ميلاد قوتتي ه، سابير ها و ايلاميان بر عليه بابل متحد شدند و ملكه ناوار Navar شاه قوتتي ها 10 هزار نفر نيرو براي كمك به ايلام، كه مورد حمله بابل قرار گرفته بود، فرستاد. اين حقيقت نشانگر آن است كه با وجود حملات متوالي سامي ه، در اواخر قرن 18 ق.م. قوتتي ها داراي دولت مستقل بودند ( تاريخ وتمدن ايلام، ص 16، م . يوسف زاده ). اسم ملكه ناوار شاه قوتتي-لولوبي ها بر روي منطقه نامار در شمال رودخانه دياله باقي مانده است ( منبع 13 ).

با شكست سامي ها و تسلط كاسسي ها بر بابل در سال 1595 ق.م. تجاوزات متوالي بابل به آذربايجان خاتمه يافت ولي با قدرت گيري دولت آشور از سده 15 ق.م. تهديد و تجاوزات از طرف آشوريان بر عليه آذربايجان شروع شد و تا سرنگوني دولت آشور توسط قوتتي ها ( مادها ) و بابل در 612 ق.م ادامه يافت.
از آشوري ها كتيبه هاي زيادي از 700-1400 ق.م. باقي مانده كه در آنها بطور مفصل به حملات انها به آذربايجان اشاره ميكنند و اطلاعات خوبي را در باره اقوام ساكن در انجا را به ما ميدهند.

"آداد نئراري" در لوحه اي از سده 14 ق.م. ميگويد: پدرم آريكدنيلو، قوتتي ها را شكست داد و تابع آشور كرد. همچنين در كتيبه هايي از salmansar سالمانسار ( اوايل قرن 13 ق.م )، توكولتي نينورتا ( اواسط قرن 13 ق.م )، آداد نئراري سوم ( 890 ق .م )، توكولتي دوم ( 855 ق.م ) و ... ( منبع 14 ) به حملات آشوريان به سرزمين قوتتي ها اشاره ميشود و در آنها حتي به اسامي خيلي از قبايل و ايل هاي قوتتي-لولوبي اشاره ميشود، يك نمونه : در كتيبه اي از 738 ق.م "تيقلت پيله سر" شاه آشور به حمله اش به سرزمين قوتتي ها ( ماننا-ماد ) و گرفتن اسراي زياد و تبعيد انها به شمال سوريه اشاره كرده و به اسامي تعدادي از قبايل قوتتي در ماد اشاره ميكند، از جمله ايللي لي Illili ، بيللي Billi ، سانقلي Sangili و غيره ( منبع 15 ).
علاوه بر اينكه اين اسامي داراي معاني تركي هستند، پسوند لي Li در اخر اين اسامي علامت منسوبي براي مكان و صفت در تركي امروزي نيز است.

"م . دياكونوف" در اين باره مينويسد: كتيبه هاي "تيقلت پيله سر" در اشاره به اسامي اميران قوتتي و اسامي محل ها در قسمت هاي شرقي ماد مركزي ( قم، قزوين، شمال همدان ) بيشتر از نواحي غربي ماد-ماننا به پسوند لي Li بر مي خوريم و آشوري ها انها را با نام عمومي بئل آلي معرفي ميكنند ( منبع 16 ).
اسناد تاريخي باقي مانده نشانگر اين است كه حتي تا قرن ششم قبل از ميلاد ساكنين آذربايجان ( مانناها و ماد ها را) را قوتتي مي گفتند و اسامي قبايل قوتتي ذكر شده در كتيبه هاي آشوري كلا تركي ميباشد. اين قبايل از غرب قم، حوالي قزوين، همدان تا درياچه اورميه، و از جنوب و غرب درياچه اورميه تا كوههاي توروس ساكن بودند.

قوتتي ها از چندين هزار سال قبل از ميلاد در سرزمين آذربايجان ساكن بودند با فتح بابل وارد صحنه تاريخ شدند و به علت اينكه سرزمين زرخيزشان همواره مورد تجاوز و غارت اككد، بابل، آشور و غيره قرار داشت، براي پايان دادن به تجاوزات وحشيانه آشور با اقوام خويشاوند خود متحد شده و دولت ماننا و بعدأ اتحاديه ماد را ايجاد كردند. در كتيبه هاي آشوري، اورارتويي، بابلي هيچ اثري از اسامي آريايي در بين قبايل تشكيل دهنده دولت ماننا و امپراتوري ماد وجود ندارد و همچنين از هزاره دوم ق.م تا سده ششم ق.م. تاريخ هيچ نشاني از مهاجرت اقوام جديد ( به جز تركان ايشغوز=ساكا ها) به آذربايجان را نميدهد. اسناد تاريخي نشانگر آن هست كه تا به قدرت رسيدن هخامنشيان هيچ نشاني از هندو ايراني ها در منطقه ما نبوده است و فقط اقوام سامي و التصاقي زبان كه اجداد تركان شمرده ميشوند در منطقه (ايران، بين النهرين،آناطولي )ساكن بودند. به عقيده بعضي از تاريخ دانان اقوام ايلاتي و كوچ نشين هند و ايراني كه در حوالي 700 ق.م. از طرف شرق به ايران امروزي آمده بودند ، در شرق و جنوب سرزمين هاي ماد ساكن شده بودند، آنها كه از ايلام فرمانبرداري ميكردند بعد از ضعف ايلام تحت حاكميت قوتتي ها (ماد ها) در آمدند، عده اي نيز( محقق ارزشمند ناصر پورپيرار ) ورود آنها به ايران را همزمان با به حاكميت رسيدن هخامنشيان ميدانند. بزودي بطور جداگانه و مفصل راجع به ماننا و ماد و اقوام تازه رسيده هندو ايراني خواهم نوشت


لولوبي ها

یازار : Aydin

       


تاريخ دانان زيادي همچون، هنري فيلد، آرتور كسيت، چارلز بارني و غيره سرزمين آذربايجان را مهد تمدن بشري و سرزمين ظهور انسان متفكر ميدانند. اين سرزمين پرآب و حاصلخيز از هزاران سال پيش مسكن انسانها بوده است و همواره مهاجرين جديد را نيز به خود جذب كرده است. در كاوشگري هايي كه در گنجه، نخجوان و آستارا انجام شده وسايل زياد كشاورزي و ظروف سنگي از دوران سنگي به دست آمده است. آثار باستاني كه در"قوبوستان" در آذربايجان شمالي در نزديكي باكو در سواحل خزر پيدا شده است مربوط به 13000 سال قبل از ميلاد ميباشند.

علاوه بر آثار تاريخي زيادي كه در آنجا پيدا شده ( سلاح، لوحه هاي سنگي، وسايل زندگي و ... ) تكه سنگهاي بزرگي نيز در آنجا وجود دارد كه اشكال مختلفي بر آنها حك شده است. اين حكاكي ها عبارتند از اشكال حيوانات مختلف، رقص دسته جمعي، قايق و غيره و در نوع خود بي نظير ميباشد. خيلي از دانشمندان از جمله پروفسور Thor Heredal باستان شناس نروژي اشكال حك شده قايق و كشتي را در قوبوستان عين شكلهاي سومري مي باشند و ارتباط بين مردم ساكن آنجا ها را با هم ثابت كرده و شكل قايقها در قوبوستان را قديمي ترين شكل پيدا شده قايق در دنيا ميدانند ( منبع 1 ).


http://photoalbums.azgate.com/eng/view.php?aid=14&sid=13&nid=02

به عقيده اين گروه از تاريخدانان دسته اي از سومريان هنگام عبور از آذربايجان در آنجا مانده و در تكامل تمدن قوبوستان نقش مهمي ايفا كرده اند. خود سومري ها در كتيبه اي بيان ميكنند: كه آنها از سرزمين كوهستاني در شمال غرب آمده اند و در آنجا كشتيراني امكان پذير بود ( منبع 2 ).

آثاري مشابه كه همزمان با آنان هستند از جاهاي مختلف آذربايجان جنوبي نيز پيدا شده است، از جمله در منطقه سونگون ورزقان در شهرستان اهر كه در سال 1376 شمسي توسط محمد حافظ زاده پيدا شدند ( پروفسور ذهتابي، تاريخ قديم تركان ايران ص 154 ).

قديمترين اقوام ساكن سرزمين آذربايجان امروزي ( استانهاي آذربايجان شرقي، غربي، زنجان، اردبيل، همدان، قزوين، و قسمتهايي از استانهاي مركزي، گيلان، كردستان +آذربايجان شمالي ) اقوام سابير، قوتتي، لولوبي، كنگر، هوري، توروك و آ‌ذ بودند و زبان همه اين اقوام پيوندي يا التصاقي بود. حتي بعضي از پان فارس هاي سابق مثل شاپور رواساني ( منبغ 3 )، رقيه بهزادي ( منبع 4 ) و حاميان پان فارسيسم مثل گيريشمن ( منبع 5 ) به اين حقيقت اعتراف ميكنند. به عقيده تاريخدانان زيادي از جمله "م . دياكونوف"، "آكادميك مار"، "هومئل" و غيره زبان آن اقوام، لهجه هايي از يك زبان مشترك بودند و آن زبان را "پروتوترك" ( يعني پيش تركي )، محسوب ميكنند.

تركي آذري امروزي حاصل آميزش و تركيب زبان آن اقوام باستاني آذربايجان با لهجه هاي ديگر تركي، كه در اعصار بعدي از طريق مهاجرت اقوام جديد ترك از جمله ايشغوزها ( ساك، ايسكيت )، اوغوزه، قبچاق ه، اوغورها و غيره وارد آنجا شده بودند، شكل گرفته است. از نظر زبان شناسي زبان تركي وارث زبان اين اقوام قديمي ميباشد و به همين خاطر تاريخداناني چون "ف . هومئل" و غيره، آن اقوام را "پروتوترك" مينامند. آن اقوام از 5000 سال قبل از ميلاد ساكن آذربايجان بودند.

"هرودوت"، هر چند كه اشتباهات زيادي در تاريخ نويسي كرده است، در باره مردم آذربايجان ميگويد: سايبر ها در هر دو طرف رود آراز (ارس) ساكن هستند ( منبع 6 )، در ترك بودن سايبر ها هم هيچ تاريخداني شكي نميكند. در زمانهاي خيلي قديم، تركان كه از اقوام زيادي تشكيل شده بودند و در وسعتي از منچوري تا مديترانه و خليج كنگر ( خليج فارس امروزي ) زندگي ميكردند نه با نام ترك بلكه با نام ايل و قبيله مختلف خود ناميده مي شدند، هرچند كه قبايلي به اسم توروك يا ترك نيز در بين آنها بود. در بحثي جداگانه به طور مفصل در باره كلمه ترك صحبت خواهم كرد.

از اقوام باستاني آذربايجان كه بارها موفق به ايجاد دولت هاي مقتدري در سرزمين آذربايجان شدند و در شكل گيري هويت زباني و تباري تركان امروزي آذربايجان سهم بزرگي دارند، لولوبي ها و قوتتي ها بودند كه از ايل ها و قبايل هم نژاد و هم زبان زيادي تشكيل شده بودند. اين اقوام در اعصار بعدي در تشكيل دولت هاي ماننا و ماد مهمترين نقش را داشتند.

پروفسور "ف . اغاسي اوغلي" تاريخ شناس مشهور آذربايجاني ( شمالي ) در تحقيقات جديدي عقيده دارد كه لولوبي ها قومي مجزا از قوتتي ها نبودند بلكه شاخه كوچ نشين و كوه نشين اقوام قوتتي را لولوبي ميناميدند. اقوام مذكور در حدود هزاره پنجم پيش از ميلاد نخستين موج از مهاجريني بودند كه به سرزمين آذربايجان روي آورده اند. منشأ اين اقوام آسياي ميانه ( تركستان ) بود.

لوللو در زبان هوري به معني كوهستاني و بي علامت جمع در آن زبان ميباشد، و لولوبي به معني كوهستاني ها بود. در منابع اككدي در هزاره سوم قبل از ميلاد از لولوبي ها با نام لوللوپوم ياد ميشود و در منابع آشوري به آنها لولوبي گفته ميشود ( منبع 7 ).
لولوبي ها از شرق رودخانه دياله تا درياچه اورميه و از انجا تا قزوين، قم و همدان زندگي مي كردند. قوتتي ها در شمال و شمال غرب لولوبي ها زندگي مي كردند.

"نارام سوئن"، نوه سارگون اول شاه اككد در لوحه معروفش از غلبه بر لولوبي ها سخن ميگويد. "بر لولوبي هاي كوهستاني پيروز شدم" ( منبع 8 ). لولوبي ها از نظر نژادي نزديك به ايلاميان و كاسسي ها بودند ( منبع 9 ).

در نزديكي سرپل ذهاب كه سرحد جنوبي لولوبي ها بود، دو كتيبه سنگي كه هر دو مربوط به 3000 سال قبل از ميلاد ميباشد پيدا شده است. كه يكي از آنوبانيني Anubanini، و ديگري از Tar-lunni، تارلوني، دو تا از شاهان لولوبي مي باشند. هر دو كتيبه با خط و زبان اككدي نوشته شده اند. كتيبه آنوبانيني در آن طرف مرز در شيخ خاندا در عراق پيدا شده است و در آن نوشته اي به اين مضمون نوشته شده: آنوبانيني شاه قدرتمند لولوبي شكل خود و شكل ايشتار (ننه) را در كوه پادير حك گردانيد. كسي كه صدمه اي به اين اشكال و لوحه بزند به نفرين و غضب آنو، آنوتوم، بئل، رامان، ايشتار، سين و شه مش دچار و نابود شود ( منبع 10 ).

آنو ، خدايي كه آنوباني در لوحه اش ذكر مي كند در بين النهرين نيز به عنوان خداي بزرگ آسماني، كه ديگر خدايان از او مدد ميگرفتند، از 3000 ق . م تا 700 ق . م در آنجا مورد پرستش بود. آنو اسم خداي لولوبي ها همچنين اسم كوهي ( Anoy ) مقدس در شمال كوههاي آلتايي هست و احتمالا ان اسم را با مهاجرت خود از آنجا با خود به سرزمين جديدشان آورده اند. احتمالا آنوتوم نيز مرتبط با Anoy ميباشد. ايشتار ( اينانا) اولين بار در بين سومريان آفريده شده و بعد در ميان ملل ديگر رايج شده بود ( منبع 11 ).

نقش هاي حك شده در اين كتيبه ها اطلاعات زيادي را راجع به طرز لباس، دين، و اسلحه هاي لولوبي ها به ما ميدهد. اين دو كتيبه از آن جهت مهم هستند كه لباس و كلاه آنها با نوشتجات "هرودت" در 2500 سال بعد از آنها، در باره لباس ماننا ها، كاسسي ها و ماد ها كاملا با لباس لولوبي ها در آن كتيبه ها صدق ميكند. يعني با تكيه بر آن دو كتيبه لولوبي و نوشتجات "هرودت" به طور قطعي ميتوان هم نژادي و هم زباني كاسسي ه، ماننا و مادها را اثبات كرد ( منبع 12 ).

در اين لوحه "آنوبانيني شاه" با لباس و كلاه مخصوص تركان آسياي ميانه با تير و كمان در دست، پايش را روي شكم دشمنش كه لخت بر زمين خوابيده گذاشته است،، و در جلوي شاه ننه با لباس مخصوص ايستاده و هشت نفر اسير را دست بسته با طناب نگه داشته و و در دست راست يك حلقه ( نشان قدرت و حاكميت ) را به طرف شاه دراز كرده است و بالاي آنان شكل آفتاب نقش شده است.

بعد ها شاهان هخامنشي و ساساني از آن كتيبه الهام گرفته و در كتيبه هايشان از آن تصوير و حلقه استفاده كردند، و اين نمونه اي از يادگيري تات ها از اجداد تركان است. ( عكس اين دو كتيبه، تاريخ قديم تركان ايران ص 223-224 ). شكل تير و كمان در آن كتيبه ثابت ميكند كه ملل ترك خيلي قديمي تر از تركان ايشغوز ( ساكا ها) از تير و كمان استفاده ميكردند.

"م . دياكونوف" : آثار تاريخي نشان ميدهد كه لولوبي ها در 3000 سال ق . م داراي دولت مستقل، تمدن و جامعه مترقي بودند ( منبع 13 ). با تحقيقاتي كه ازطرف دانشمندان صورت گرفته اين امر روشن شده است كه قيافه تركاني كه در عصر حاضر در آذربايجان زندگي مي كنند با تصاوير و مجسمه هايي كه از لولوبي ها و قوتتي ها به جاي مانده است مطابقت مي نمايد (خصوصا فرم جمجمه). و اين نشان ميدهد كه با وجود مهاجرت اقوام جديد به آذربايجان در اعصار بعدي، شكل و قيافه ساكنين آذربايجان در 5000 سال اخير تغيير چنداني نكرده است.


  • [ 1 ]