آذربايجان شرقي سرزميني به وسعت تاريخ
بشيكتاش - آذربايجان شرقي، ستاره*اي تابناك در آسمان تاريخ و فرهنگ ايران زمين صحنه جانفشاني مردان بزرگي همچون ستارخان، باقرخان و شيخ محمد خياباني است كه در كنار هزاران آثار تاريخي، طبيعي و صنايع دستي كه خود ريشه در علم و هنر مردم اين خطه از كشورمان دارد، همواره مورد توجه گردشگران و جهانگردان از سراسر جهان بوده است.
به گزارش ايرنا، مفاخر از مواريث معنوي هر كشور بشمار مي*روند؛ در استان آذربايجان شرقي مفاخري همچون سيدمحمدحسين شهريار، علامه محمدتقي جعفري، ميرزاجبار باغچه بان، پروين اعتصامي، رسام عرب زاده، ميرزاحسن رشديه و پروفسور محسن هشترودي ظهور كردند كه آشنايي با چگونگي زندگي، زادگاه و محل دفن آنها جذابيت زيادي براي گردشگران فرهنگي دارد.
همچنين آثار طبيعي و تاريخي فراوان اين استان كه در شهرها و شهرستان*هاي تابعه آن پراكنده هستند، روزها وقت نياز دارد تا يك گردشگر تنها سري به آنها بزند.
بسياري از آثار طبيعي اين استان همچون چشمه ها، خواص درماني زيادي دارند كه استفاده از آنها به خصوص در سال*هاي اخير از سوي پزشكان بسيار سفارش مي*شود.
آثار طبيعي با خواص درماني اين روزها بعنوان جاذبه توريسم سلامت از سوي كشورها مورد توجه قرار گرفته و حتي بسياري از كشورها با ايجاد آثاري از اين دست بصورت مصنوعي، سعي در جلب گردشگران از سراسر جهان دارند.
با توجه به نزديكي ايام نوروز، آشنايي با آثار تاريخي و طبيعي استان آذربايجان شرقي مي*تواند با بعنوان گزينه*اي براي سپري كردن اوقات فراغت گردشگران در اين ايام، مورد توجه قرار گيرد.
آشنايي با آثار طبيعي استان آذربايجان شرقي
چشمه ها
چشمه تاپ تاپان
اين اثر طبيعي در 5 كيلومتري جاده آذرشهر در شهرستان آذرشهر از توابع اين استان است كه آب آن از نوع آبهاي معندي بي كربنات كلسيك گازدار با خواص درماني زياد است.
چاراويماق و چشمه پير سقا
اين چشمه در 40 كيلومتري شهر قره آغاج در روستاي پير سقا قرار دارد و اطراف چشمه با مناظر بكر و زيبا از جاذبه*هاي طبيعي اين استان است.
آبشار عيش آباد
اين آبشار با ارتفاع حدود 15 متر در شرق كوهستان*هاي ميشو در جنوب غرب شهرستان مرند قرار دارد. اين اثر طبيعي استان آذربايجان شرقي با تركيب عناصر طبيعي مانند كوه و دره، منظره زيبايي از طبيعت را به نمايش گذاشته است.
آبشار سركند ديزج
اين آبشار در دهستان ميشوي جنوبي در فاصله 2 كيلومتري روستاي سركند ديزج شبستر قرار دارد و آب آن از طريق ارتفاعات ميشو تامين مي*شود.
مناظر اطراف اين آبشار با چشم انداز زيبا و بي نظيري از جاذبه*هاي طبيعي استان آذربايجان است.
باغ اميني زنوز
اين باغ در ورودي شهر زنوز در شهرستان مرند قرار دارد. اين باغ سرسبز و زيبا به همراه يك آبشار كوچك در داخل باغ، تركيب و چشم انداز طبيعي، بديعي را بوجود آورده است.
غار قدمگاه
اين غار در روستاي قدمگاه يا باداميار، در جنوب آذرشهر متعبق به دوره پيش از اسلام است كه بعدها بصورت عبادتگاه اسلامي درآمده است.
جزيره اسلامي
اين جزيره با مناظر بكر، تنها جزيره مسكوني درياچه اروميه است كه از طريق جاده ارتباطي و بزرگراه شهيد كلانتري به اروميه متصل مي*شود.
جزيره اسلامي داراي آب و هواي مناسب، بهترين سواحل بكر درياچه اروميه را دارا است و منطقه شكار ممنوع اين جزيره با وسعت 3 هزار و 200 هكتار با مناطق كوهستاني و صخره اي، *داراي گونه*هاي شاخص جانوري نظير قوچ و ميش ارمني، گرگ، شغال،* خرگوش، عقاب طلايي و گونه*هاي شاخص گياهي مانند گون، درمنه و بادام كوهي يكي از مناطق غني زيست محيطي است.
دره سعيدآباد
اين دره با چشم اندازي زيبا حدود 30 كيلومتري تبريز قرار دارد كه با طبيعت سرسبز و هواي مطبوع و خنك در تابستان محيط مناسبي براي گذران اوقات فراغت فراهم مي*آورد.
تالاب قوري گل
اين تالاب ويژگي*هاي زيستي منحصر به فرد يكي از جاذبه*هاي طبيعي استان آذربايجان است كه در فاصله 40 كيلومتري تبريز به طرف تهران قرار دارد.
شكل اين تالاب بصورت مثلث و با وسعتي معادل 2 هزار و 400 هكتار، محيط مناسبي براي رشد انواع گياهان و پرندگان آبزي ازجمله پرنده نادر و كمياب اردك سفيد است.
آسياب خرابه
آسياب خرابه در 27 كيلومتري هادي شهر در شهرستان جلفا قرار دارد. آب آسياب خرابه پس از سرچشمه گرفتن از كوه كيامكي و سرازير شدن از دره، آبشار جالبي را بصورت لايه شفاف از آب بوجود مي*آورد.
وجه تسميه اين مكان بواسطه آسيابي است كه هنوز بقاياي آن باقي مانده است.
منطقه حفاظت ارسباران
اين منطقه در كنار رودخانه ارس در شهرستان كليبر قرار دارد و در رديف يكي از 9 ذخيرگاه زيست كره زمين است.
اين منطقه با ارتفاعات بلند آنزا، آغداش، سايگرام، دره*ها و جنگل*هاي زيبا و آب و هواي دلپذير نمونه*اي بي همتا از اكوسيستم كوهستاني به شمار مي*رود.
آشنايي با آثار و ميراث تاريخي استان آذربايجان شرقي
حمام ها
حمام كردشت
اين حمام يكي از زيباترين حمام*هاي آذربايجان است كه با معماري اصيل سنتي در روستاي كردشت از توابع جلفا و در كنار رود ارس قرار دارد.
اين حمام كه در ميان باغ بزرگي ساخته شده، داراي يك هشتي به صورت هشت ضلعي است. سربينه حمام نيز هشت ضلعي است و گنبد بزرگ آن بر روي جرزها و هشت ستون سنگي هشت بر استوار شده است.
حمام مهرآباد
حمام مهرآباد يكي از معروف ترين گرمابه هاست كه تاريخ بناي آن به دوره قاجار مي*رسد و از پنج بخش تالار رخت ركن، محل نظافت، تالار شستشو، گرم خانه و خزينه آب تشكيل شده است.
در گذشته آب مصرفي گرمابه از چاهي كه در كنار خزينه قرار دارد، توسط منجنيق مخصوصي استخراج مي*شده و از طريق لوله*هاي باريك سفالي كه در ديوارها تعبيه شده بودند به داخل گرمابه هدايت مي*شده است.
برخي مورخان معتقدند تاريخ بناي اين حمام مربوط به دوره شاه طهماسب است و با توجه به شيوه ساخت و مقايسه با ساير حمام*ها آن را به دوره صفويه نسبت داده*اند.
از ساير حمام*هاي تاريخي آذربايجان شرقي مي*توان حمام*هاي شازده تبريز، حكم آباد تبريز، نوبهار تبريز، نوبر تبريز، سرهنگ تبريز، سراب، جلفا، ميلان، اسكو، حاجي موسي مرند، حاج فتح الله بناب، چهارسوق مراغه و چهار سوق آذرشهر را نام برد.
پل آجي چاي
اين پل از قديمي ترين پل*هاي تبريز است كه در شمال غرب اين شهر بر روي 'تلخه رود' قرار گرفته است؛ اين پل با 16 دهنه به طول 100 متر و عرض 5 متر همواره بر اثر طغيان*هاي تلخه رود و گاه نيز توسط متجاوزين به شهر تخريب شده و پس از چندي دوباره بازسازي شده است.
نام اين پل را اولين بار درمتون صفويه و در زمان شاه اسماعيل اول در 'سفرنامه ونيزيان ' مي*توان مشاهده كرد.
پل خدا آفرين
روي رودخانه ارس دو پل تاريخي به فاصله حدود100 متر از يكديگر بنا شده اند كه به نام خدا آفرين مشهورند.
اولين پل منسوب به قرن ششم هجري و دوره سلجوقيان است. طول اين پل 160 متر است كه 120 متر آن متعلق به ايران و 40 متر آن متعلق به جمهوري آذربايجان است.
پل دومِ خدا آفرين حدود 120 متر طول دارد و داراي 10 طاق است. اين پل منسوب به دوره صفوي است و از سنگ تراشيده با ملات گچ و آهك ساخته شده است.
پل دختر
در بين راه زنجان – ميانه جايي كه رودخانه قزل اوزن به دامنه شرقي قافلان كوه مي*رسد پل زيبايي واقع شده كه به پل دختر معروف است.
تاريخ بناي اين پل روشن نيست؛ باستان شناسان پايه*هاي پل را متعلق به عهد ساساني يا قبل از آن مي*دانند ولي با توجه به معماري پل و ويژگي*هاي آن مي*توان تاريخ بناي حاضر را متعلق به قرن هشتم هجري دانست.
پل شهر چاي
در 12 كيلومتري جنوب شهر ميانه در نزديكي روستاي 'تازه كند' پل شهرچاي بر روي رودخانه شهرچاي كه يكي از شاخه*هاي قزل اوزن است، ساخته شده است. طول اين پل 260 متر و عرض آن 9/7 متر و داراي 23 چشمه با طاقي جناغي است.
از ديگر پل*هاي قديمي تبريز كه بر روي نقاط مختلف 'مهران رود' بنا شده پل سنگي، پل قاري، پل صاحب الامر و پل منجم را مي*توان نام برد كه هركدام داراي چند چشمه طاق به شيوه سنتي هستند.
همچنين پل*هاي منصور، قاري، سنگي تبريز و پل پنچ چشمه، ليلان چاي بناب، پل حسام الدوله مراغه و قلي كندي ملكان از ديگر پل*هاي اين استان به شمار مي*روند.
تپه*هاي باستاني
يانيق تپه
يانيق تپه كه 'قره تپه' نيز ناميده مي*شود در 31 كيلومتري جنوب غربي تبريز و در 6 كيلومتري شمال خسروشهر در جنوب شرقي روستاي 'تازه كند' واقع شده است.
قدمت اين تپه به اواخر هزاره سوم پيش از ميلاد مي*رسد كه با اواخر عصر سنگ و مس و اوايل عصر مفرغ در آذربايجان مقارن است.
كليساي سنت استپانوس
اين كليسا با معماري زيباي خود كه تلفيقي از شيوه*هاي معماري اورارتويي، اشكاني، يوناني و رومي است، بين قرن*هاي 4 و 6 هجري قمري ساخته شده و نام آن برگرفته از استپانوس مقدس شهيد اول مسيحيت است.
اين كليسا يكي از آثار ثبت جهاني شده ايران است كه تا پيش از جنگ جهاني اول يكي از مشهورترين كليساهاي ارامنه جهان بوده است.
بازار تبريز
بازار تبريز با مساحتي حدود يك ميليون مترمربع بزرگترين بازار سرپوشيده جهان است كه در مرداد ماه سال 1389 به عنوان اولين بازار جهان در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده است.
اين بازار از بازارچه*ها، تيمچه*ها، سراها و كاروانسراهاي متعددي تشكيل شده *است. پيش*تر به دليل قرارگرفتن شهر تبريز در مسير جاده ابريشم و گذر روزانه هزاران كاروان از كشورهاي مختلف آسيايي، آفريقايي و اروپايي از آن، اين شهر و بازار آن از رونق بسيار خوبي برخوردار بوده *است.
عمارت شهرداري تبريز
عمارت شهرداري تبريز در سال 1314 شمسي در محل گورستان متروك و مخروبه كوي نوبر با نظارت مهندسان آلماني در زمان رياست شهرداري حاج ارفع الملك جليلي بنا شد.
اين ساختمان داراي يك برج ساعت چهار صفحه*اي است كه با طنين موزون زنگ هايش هر 15 دقيقه يك بار، گذشت زمان را به گوش مردم تبريز مي*رساند. نماي خارجي اين ساختمان در وسط شهر تبريز از سنگ تراشيده بوده و نقشه ساختمان آن با نمونه ساختمان*هاي كشور آلمان قبل از جنگ جهاني دوم مطابقت دارد.
عمارت ايل گلي
ايل گلي (استخر مردم) از گردشگاه*هاي زيبا و بي بديل تبريز و ايران و استخري با مساحتي بالغ بر 54 هزار و 675 مترمربع است كه در جنوب شرقي تبريز، بر دامنه تپه*اي واقع شده است.
در جنوب اين استخر تپه*اي است كه آن را از بالا تا پايين همسطح استخر پله بندي كرده و نهر آبي از آن به طرف پايين روان است. از سمت جنوبي و از وسط استخر خياباني كشيده شده كه استخر را به صورت شبه جزيره*اي درآورده است و در مركز استخر، عمارت باشكوه دو طبقه*اي ساخته شده است.
ربع رشيدي
ربع رشيدي كه امروزه فقط آثار مختصري از آن باقي مانده از بناهايي است كه توسط خواجه رشيدالدين فضل الله، وزير سلطان محمود غازان ايجاد شده است. اين بنا در زمان آباداني شامل 24 كاروانسراي وسيع و 1500 دكان، 3 هزار خانه، تعدادي حمام، باغ، كارخانه*هاي پارچه بافي، كاغذسازي، دارالضرب و توليد رنگ و نظاير آن بوده است.
حدود 200 قاري قرآن از كوفه و بصره و شام و به نوبت در اين مكان قرآن را تلاوت مي*كرده اند و 400 فقيه و هزار طلبه در مدارس آن سكونت داشته و به كسب علم مشغول بوده*اند. تعداد 50 پزشك حاذق از كشورهاي مختلف در دارلشفاي آن به معالجه بيماران اشتغال داشته*اند.
خلعت پوشان
در 10 كيلومتري جاده تبريز ـ تهران در كنار جاده، برج آجري منشوري شكل قرار دارد كه به برج خلعت پوشان مشهور است. اين بنا در اواخر دوره صفويه احداث شده است.
در زمان قاجار خلعت، اهدايي شاهان براي حاكمان آذربايجان در اين برج بر دوش آنها انداخته مي*شد. برج سه طبقه است؛ طبقه اول و دوم سرپوشيده و طبقه سوم بدون سقف است. آخرين مراسم خلعت پوشان در سال 1330 هجري قمري در زمان حكمراني صمدخان مراغه*اي انجام گرفته است.
ارگ تبريز
اين بناي تاريخي كه بازمانده مسجد معروف علي*شاه ــ وزير محمد خدابنده ــ و ابوسعيد بهادرخان است در بين سال*هاي 716 تا 624 هجري ساخته شده* است.
گفته مي*شود در قسمت جنوبي داراي طاقي بزرگ بوده كه به*علت عجله در ساختن و عدم رعايت اصول معماري در همان ابتدا فرو ريخته *است.
ابن بطوطه جهانگرد مراكشي در بازديد از اين بنا نوشته كه صحن آن با سنگ*هاي مرمر فرش شده و ديوارها نيز با كاشي*هاي بسيار زيبا پوشانده شده* و جوي آبي در وسط آن جاري بوده *است. حمدالله مستوفي ايوان آن را بزرگ*تر از ايوان مداين دانسته و از سنگ*هاي مرمر آن به نيكي ياد كرده* است.
باغ دوكمال
باغ دو كمال در محله بيلانكوه و در محدوده خيابان آبرساني تبريز واقع شده *است. علت نامگذاري اين مكان با عنوان باغ دوكمال وجود آرامگاه دوتن از مشاهير ايراني يعني كمال*الدين بهزاد (نقاش) و كمال*الدين مسعود خجندي (شاعر) است.
باغ صاحب*ديوان
ميرزا فتحعلي*خان پسر حاجي ميرزا علي*اكبر قوام*الملك و نوه اعتمادالدوله صدراعظم آقامحمدخان در مدتي كه پيشكاري ولي*عهد را در تبريز داشت به ايجاد بناهاي قابل توجهي اقدام كرد كه از جمله آنها ايجاد باغ صاحب*ديوان در دروازه ورودي شهر تبريز از سمت مشرق بود.
خانه مشروطه
حاج مهدي كوزه*كناني از متمولين شهر تبريز كه طرف*دار جنبش آزادي*خواهي و مشروطه *طلبي بود، اين بناي زيبا را براي تجمع و تشكيل جلسات سران و رهبران مشروطه ايجاد كرد. خانه مشروطه در سال 1247 هجري توسط يكي از معماران بنام آن روز شهر تبريز حاج*ولي معمار ساخته شد كه نمونه*اي از شيوه معماري رايج در دوره قاجاريه است.
اين بنا در محله راسته كوچه تبريز هم اكنون بازسازي شده و به عنوان موزه مشروطيت مورد استفاده علاقمندان و پژوهشگران قرار گرفته* است.
شمس*العماره
شمس العماره كه در محل فعلي كاخ استانداري آذربايجان شرقي قرار دارد، ساختمان چهارطبقه*اي است كه داراي عمارت كلاه*فرنگي نيز بوده *است و بناي آن را به نجف*قلي خان پسر مرتضي*قلي خان نسبت داده مي*شود.
ابتدا اين بنا را درب اعلي ناميده*اند و در زمان عباس ميرزا كه به محل حكمراني ولي*عهد تبديل شد، به عالي قاپو موسوم شد. در سال 1312 خورشيدي اين بنا آتش گرفت و بسياري از بخش*هاي مربوط به دوره زنديه و قاجاريه از بين رفتند.
بر اساس اين گزارش، در كنار آب و هواي بسيار مناسب، آثار تاريخي و طبيعي با خواص درماني،* مردم استان آذربايجان شرقي نيز كه مردماني صبور، خونگرم و مهمان نواز هستند، همواره سفره صفا و يكرنگي را براي همه مهمانان خود مي*گسترانند و با روي باز از آنان پذيرايي مي*كنند.
گردشگران نوروزي با سفر به اين استان، بطور حتم اوقات خوب و خوشي را سپري خواهند كرد.
در باب روز 7 آبان و جعل بزرگ
یازار : Aydin
اخيرا تبليغات گسترده اي راجع به 29 اكتبر و سالروز ورود كوروش پادشاه هخامنشي به بابل كه برخي با استناد به منابعي جعلي و ساختگي ادعا ميكنند اين روز به نام كوروش ثبت جهاني شده در فضاي مجازي و سايتهاي ايراني و فارسي زبان به راه انداخته شده است.لازم دانستيم دراين خصوص و براي آگاهي خوانندگان گرامي توضيحاتي بياوريم تا عمق دروغ اين مدعيان ملي گرايي و بت پرستان برايتان فاش شود.چنانچه سايت لينك گذاري و اشتراك لينك بالاترين نيز با فشار اين دسته افراد لوگوي خود را با عنوان روز كوروش كه به هيچ وجه در هيچ منبعي درج و ثبت نشده تغيير داده است.
عليرضا عباسي
یازار : Aydin
عليرضا عباسي تبريزي وفات ۱۰۳۸ هجري قمري، خطاط برجسته و استاد خوشنويسي ايراني بود كه از طرف شاه عباس صفوي به لقب شاهنواز خان ملقب گرديد. وي خط نسخ و ثلث را با استادي تمام مينوشت و در خط نستعليق شيوهاي خاص داشت. اين استاد بينظير، علاوه بر مهارت كامل در نستعليق و ثلث در انواع خطوط نسخ و محقق و رقاع و ريحان و توقيع و تعليق نيز استاد كامل و ماهري بوده است.
عليرضا عباسي نخست در تبريز شاگرد ملا محمد حسين تبريزي و علاء الدين محمد بن محمد تبريزي معروف به علاء بيك بود و خط ثلث و نسخ را نيكو مينوشت. پس از آنكه در زمان شاه محمد خدابنده پدر شاه عباس، عثمانيها تبريز را به تصرف آوردند، عليرضا از آنجا بيرون آمده و به قزوين پايتخت دولت صفوي رفت و در مسجد جامع آن شهر منزل گرفت و به كار كتابت مشغول شد و قسمتي از كتيبههاي آن مسجد را با چند قرآن در آنجا تمام كرد. امضاء يا رقم او در اين زمان «عليرضا الكتاب» بوده و بدين رقم از سال ۹۸۱ تا ۹۹۰ كتابت از او ديده شده است. اين هنرمند اولين بار هنگامي كه مسجد جامع قزوين را با چندين كتيبه تزئين كرد، بهشهرت رسيد. وي در شروع سلطنت شاه عباس در خدمت سردار فرهاد خان از سرداران مهم آن روزگار بود.
فرهادخان هرروز قدر و اعتباري بيش از روز پيش نزد شاه عباس مييافت. اهل هنر از هر طبقه گرد فرهادخان جمع بودند و او چون علي رضا را هنرمندي تواناديد وي را ملازم خويش ساخت. عليرضا ملتزم ركاب فرهادخان شد و در خدمت اين سردار بكارهاي هنري و كتابت اشتغال داشت و در بيشتر مأموريتها همراه وي بود و با فرهادخان بخراسان و مازندران رفت. فرهادخان از امرايي بود كه در آغاز سلطنت شاه عباس بيش از هر كس ستاره اقبالش باوج كمال رسيده بود. لقب فرزندي هيچكس جز او نداشت مناصب و مأموريتهائي كه در دهساله اول سلطنت اين پادشاه نصيب او شد اسباب حقد و حسد و رشك اطرافيان گرديده بود. بالاخره در سال ۱۰۰۷ ه.ق بهامر شاه عباس، الله ورديخان او را كشت. شهرت عليرضا در خدمت فرهادخان بجائي رسيد كه شاه هم بدو رشك ميبرد و در سال ۱۰۰۱ هجري هنگاميكه فرهادخان حضور شاه شرفياب گرديد عليرضا را از فرهادخان خواست.
زندگي در دربار صفوي
عليرضا روز پنجشنبه اول شوال سال ۱۰۰۱ ه.ق به خدمت شاه عباس درآمد و در زمره نديمان مخصوص وي داخل شد و شاه جمعي از خوشنويسان مانند محمد رضا امامي و محمد صالح اصفهاني و عبدالباقي تبريزي را بدو سپرد تا زيردست او خط ثلث را بياموزند. عليرضاي عباسي تا پايان عمر در زمره مقربان و نديمان مخصوص شاه بود و در سفر و حضر در سلك مقربان شرف اختصاص داشت و به تفقدات و انعامات و نوازشهاي بي پايان شاهانه سرافراز و مفتخر و به لقب شاهنواز ملقب شد. محبت و علاقه شاه عباس به اين مردهنرمند بدان پايه بود كه گاه پهلوي او مينشست و شمعي به دست ميگرفت تا عليرضا در روشنايي آن كتابت كند.
تقرب عليرضا روز بروز پيش پادشاه افزونتر و بهمين نسبت احترام وي نزد اطرافيان شاه بيشتر ميشد .اوحدي راجع به صادقي بيك در عرفات توشته است (وي مدتي در خدمت شاه عباس بمنصب كتابداري سرافراز بود تا زمانيكه مولانا عليرضا تبريزي خوشنويس اين امر را جبراً قهراً از دست او در آورد) صادقي بيك كه در عهد شاه اسمعيل ثاني (۹۸۴-۹۸۵ ه.ق) داخل كتابخانه سلطنتي و در زمان پادشاهي شاه سلطان محمد (۹۸۵-۹۹۵ ه.ق) بهمنصب كتابداري (رئيس كتابخانه) سرافراز شده بود. درين زمان منصب كتابداري را عليرضا از او گرفت ولي صادقي تا پايان عمر (۱۰۱۷ه.ق) مواجب كتابداري را از ديوان اعلي ميگرفت .
ملا جلال منجم در وقايع سال ۱۰۱۰ه.ق چنين نگاشته است (بهسبب شكايت كردن صادقي بيك كتابدار عتيق در سياه چشمه «مازندران» از نادر العصري ملا مير علي ثاني مولانا عليرضا كه مجدداً خدمت كتابداري و تمام نمودن كتاب خرقه كه مشتمل خطوط استادان نادر و محتوي بر صور استادان مصور قادر بود به او رجوع شده بود فرستادند كه اين خرقه را با خطوط و صور نقاشان و مذهبان و صحافان برداشته به حضور آيد و تاريخ كتاب خرقه نامي و تاريخ اين تصوير خرقه ماني واقع شده). تاريخ تدوين مرقع خرقه سال ۱۰۰۶ه.ق ميباشد كه اكنون از اين مرقع بينظير جز نامي در ميان نيست. عليرضا در دربار شاه عباس مصدر كارهاي هنري بود در سال ۱۰۱۰ه.ق ابينه استانه ثامن الحجج عليه السلام را تعمير كردند شاه نظارت آنرا بهعهده عليرضا واگذشت و كتيبههاي صحن امام رضا وخواجه ربيع را بهخط ثلث نگاشت و الواح زرين دور ضريح كه بهاستادي مستعلي زرگر ساخته شده به خط نستعليق وي زينت يافته است.
در سال ۱۰۱۷ه.ق به امر شاه عباس باتفاق شيخ بهائي و ملا جلال منجم براي تجديد بناي رصدخانه مراغه اقدام كرد. در سال ۱۰۲۰ه.ق خانههاي اورا شاه به مبلغ سيصد تومان خريد و براي بناي مسجد در قسمت جنوبي ميدان شاه تخصيص داد. و اين مبلغ براي يك يا چند خانه در آن زمان مبلغ زيادي بوده است و از اين قيمت ميتوان دريافت كه عليرضا داراي چه زندگي وسيع و باتجملي بوده است و از وسعت فضاي مسجد شاه وسعت منازل او را ميتوان قياس كرد.
عليرضا هنرمندي متشخص و محترم و درميان مقربان شاه عباس عزتي خاص داشت و اين عزت تنها براي اين بود كه شاه او را اميني مخلص و خدمتگزاري با حقيقت ميدانست و از قول اسكندر بيك تركمان صاحب عالم آرا كه خود منشي مخصوص بود، عزت او نزد شاه به خوبي ميتوان دريافت. قاضي ميراحمد منشي در گلستان هنر ضمن شرح حال مختصري كه راجع به عليرضا نوشته مينگارد: «از جمله مقربان و مخصوصان پادشاه عالميانند و گاهي بكتابت و قطعه نويسي اشتغال دارند و پيوسته در مجلس بهشت آئين و محفل خاص خلدبرين و نوارشات بيغايت سرافراز و مفتخرند» غرض اينست كه در دربار شاه عباس نظير عليرضا كم ميشناسيم كه مقرب خاص بوده و اين امتياز را تاپايان سلطنت پادشاهي چون شاه عباس كه به نزديكان خود هرگز اعتماد نميكرد و اكثر آنانرا ببهانههاي گوناگون ميكشت حفظ كرده باشد. نصرآبادي در تدكره خود كه نام عليرضا را جزو شعراي خوشنويس، بعد از ملا عبدالباقي معلم ثلث نويس مشهور نقل كرده و مينويسد اگر چه فضيلت او بهمولانا عبدالباقي نميرسد اما بسيار پاكيزه وضع و آدمي روشن بوده است. از اين قول بخوبي ميتوان حدس زد كه مقصود ميرزا طاهر نصرآبادي ستايش صفات نيك انساني در رفتار و كردار اوست و ادب و آداب در مقام قرابت با شاه و قاضي مير احمد منشي او را به اخلاق حميده و اوصاف پسنديده ميستايد.
عليرضا عباسي بايد اواخر سلطنت شاه صفي را هم دريافته باشد. اما چون سال وفات وي به درستي معلوم نيست بايد به تقريب او را عمري طولاني برخوردار دانسته و به گوئيم تا اواخر سلطنت شاه صفي (۱۰۳۷- ۱۰۵۲ه.ق) در قيد حيات بوده است. از عليرضا دو پسر يكي بديعالزمان كه در خط نستعليق استاد و داراي فضائل و كمالات علمي بوده و محمد رضا كه خط نسخ را خوش مينوشته است ميشناسيم.

عليرضا شعر هم ميگفت و علاوه بر خوشنويسي در نقاشي نيز مهارت داشت. از اين رو گاهي وي را با رضا عباسي نقاش پرآوازه همعصرش اشتباه گرفتهاند. از آنجايي كه عليرضاي عباسي رئيس كتابخانه سلطنتي بوده از اين لحاظ موظف بوده كه كليه كتابهاي خطي، مينياتورها، تذهيبها و قطعات و مرقعات خطي را كه به شاه عباس تقديم ميشده از لحاظ مسئوليت، نام خود را در روي آنها يادداشت و در دفاتر سلطنتي نيز به ثبت برساند و به علت شباهت اسمي بعضي از مستشرقين اروپايي مانند ميتوخ آلماني و بعضي از مورخين و نويسندگان ايراني اشتباهاً عليرضا عباسي را مينياتور ساز و تذهيب كار معرفي نمودهاند در صورتي كه اين موضوع به احتمال زياد نبايد درست باشد.
گفته ميشود اختلاف سليقه و روش او با ميرعماد، كه او نيز هنرمندي خوشنويس بود و در نستعليقنويسي او را سرآمد ديگران ميدانند، موجب كدورت و انگيزه حسادت ميان اين دو استاد گرديد. اين حسادات پايان تلخي داشت و به قتل فجيع ميرعماد انجاميد. هر چند به دلايل مختلف اين را يك افسانه بزرگ ساختگي دانستهاند كه در هيچ يك از منابع قديمي اشاره و ثبت نگشتهاست.
شاگردان
از شاگردان او عبدالباقي تبريزي، محمد رضا امامي و محمد صالح امامي يا اصفهاني از همه مشهورترند.
آثار

گرانبهاترين اثري كه از او باقيست، قرآن بزرگ كتابخانه آستان قدس رضوي است.
كتيبههاي سردر و كتيبه بزرگ كمربندي داخل گنبد مسجد شيخ لطفالله به خط ثلث مورخ به سال ۱۰۱۲ هجري اثر اوست. كتيبه زيباي سر در تاريخي مسجد شيخ لطفالله به قلم عليرضا عباسي بهشرح زير است: ‹‹امر بانشاء هذا المسجد المبارك السلطان الاعظم و الخاقان الاكرم محيي مراسم آبائه الطاهرين مروج مذهب الائمه المعصومين ابوالمظفر عباس الحسيني الموسوي الصفوي بهادر خان خلد الله تعالي ملكه واجري في بحار التأييد فلكه بمحمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين صلوات الله و سلامه عليه و عليهم اجمعين كتبها علي رضا العباسي ۱۰۱۲ ›› دو كتيبه كمربندي داخل مسجد شيخ لطف الله كه در قسمت پائين گنبد بخط ثلث سفيد بر زمينه كاشي لاجوردي معرق جلب توجه ميكند بهقلم عليرضا عباسي است. در انتهاي كتيبه اول كه شرح آداب ورود به مسجد از قول پيغمبر اسلام است نام خوشنويس چنين آمده است: ‹‹كتبها عليرضا العباسي في ۱۰۲۵›› و در انتهاي كتيبه دوم كه مشتمل بر تمام آيات سوره جمعه و سوره نصر است نوشته شده: ‹‹كتبها عليرضا العباسي غفر الله ذنوبه››
از كتيبههاي معروف او كتيبه سردر مسجد شاه اصفهان(مسجد جامع عباسي يا مسجد امام خميني) به خط ثلث مورخ به سال ۱۰۲۵ هجري را ميتوان نام برد و كتيبه چهارسوي اصفهان، هنوز باقي است و حكايت از كمال پختگي و هنرمندي قلم او دارد.
در مشهد گنبد زرين حرم امام رضا در پوشش خارجي آن كه طلاكاري است، داراي كتيبهاي زيبا و بزرگ به خط عليرضا عباسي است، متن اين كتيبه كه در چهار ترنج و به عربي نوشته شده، حاكي از زيارت شاه عباس از حرم و تزيين آن به دستور وي به سال ۱۰۱۰-۱۰۱۶ ه.ق. (۹۷۸-۹۸۴ ه.ش)است. در داخل گنبد، در منتهياليه چهار ديوار حرم كه زير تاق گنبد واقع شده است، سوره جمعه به خط ثلث عليرضا عباسي نوشته شده است. صندوق چوبي و قديمي قبر مطهر داراي كتيبهاي به خط عليرضاي عباسي است كه در روي آن حك شده است: كلب آستان شاه ولايت عباس الحسيني الموسوي الصفوي تقديم نمود سنه ۱۰۲۲.همچنين كتيبههاي طلاي درِ سابق حرم امام رضا بهخط اوست كه امروزه در موزه آستان قدس رضوي نگهداري ميشود.[كتيبههاي ضريح مربوط به دوره صفوي نيز به خط عليرضا عباسي بوده است. كتيبه طلاي اين ضريح كه شامل تمام آيه الكرسي در شش لوحه هر يك باندازه ۱۹.۵ ×۲۵۴ سانتيمتر ميباشد و اشعار فارسي خط نستعليق روي هشت صفحه هر كدام بهطول ۸۸ سانتيمتر و عرض ۳۰ سانتيمتر طلا . كتيبة خط ثلث عليرضا شامل صلوات كبير كه پائين بعضي حاشيههاي آنها ريخته شده است. شامل ابيات زير:

و دو لوحه بزرگ و يك لوحه كوچك خط نستعليق شامل تاريخ به اين مضمون: «امر بصياغه المرقد الاشرف الاقدس» و روي لوحه ديگر اين عبارت نوشته شده: « تراب اقدام زوار هذالحرم عباس الحسيني» . و در دو كنار اين لوحه يك طرف نوشته شده: « كتبه عبد المذنب» طرف ديگر چنانكه ملاحظه ميشود نوشته شده «عليرضا عباسي سنه ۱۰۱۱» و روي لوح كوچك ديگر تحرير يافته «عمل كلب رضا مستعلي سنه ۱۰۱۲ »
كتيبههاي سردر بناي خواجه ربيع در مشهد هم به خط اوست. اين دو كتيبه زيبا با تاريخهاي ۱۰۲۶ و ۱۰۳۱ ه.ق در داخل گنبد و ساقه خارجي آن سالهاي احداث و تزيين بنا را مينماياند.
يك امضاء از عليرضا عباسي نيز در كتيبه مسجد مقصود بيك اصفهان به تاريخ ۱۰۱۱ ه.ق موجود است.
از آثار خطاطي او رساله عينيه شيخ احمد غزالي به قلم عليرضاي عباسي در مصر در كتابخانه محمد علي پاشا موجود است و همچنين رساله مرصاد العباد شيخ نجم الدين رازي كه با آب طلا در روي كاغذ خانبالغ نوشته است در اسكندريه نزد يكي از اروپاييان موجود است. كتاب اسرارالنقطه امير سيد علي ابن شهاب الدين محمد همداني را به خط نستعليق بسيار زيبا به سبك مير علي هروي خوشنويس معروف با قلم خفي (ريز) نوشته كه در اسلامبول نزد يكي از مشايخ سلسله جلالي ميباشد. كتاب منتخب تاريخ الجنان و منتخب كتاب روضة الرياحين از تصانيف امام عبدالله اليافي اليميني را به دستور شاه عباس به خط ثلث، نوشته است. اغلب كتابهاي خطي و قطعات و مرقعات او را به خارجه برده، زينت بخش موزههاي خارجي و كتابخانههاي شخصي ساختهاند.
در قزوين كتيبه سردر عاليقاپو به خط عليرضا عباسي تبريزي است.
(ويكيپديا)
كردها و فره باغ
یازار : Aydin
قره باغ روستاي بزرگي است در شمال اورميه ، نزديك راه ارتباطي اورميه به سلماس كه تقريبا در 65 كيلومتري اورميه قرار دارد. مردم آن از سالهاي گذشته به علت همجواري با مناطق كردنشين صوماي، مخصوصا قريه زيمدشت محل سكونت عمرخان شريفي در طول سالهاي متمادي با اشرار غارتگر درگيريهاي مي داشته وگاهي موفق به دفع اشرار و بيشتر مورد يغما و تجاوز آنها واقع مي شدند، جريان درگيري مذكور زير به علت بحراني بودن اوضاع و احوال منطقه در آن روزها و دفاع جانانه اهالي قره باغ و دفع حمله مهاجمان در آن زمان سر و صداي زيادي در منطقه ايجاد كرد و همه جا مورد بحث و نقل محافل گرديد. نگانده (حسن انزل) كه خود اهل روستا در سنين 16-17 سالگي در آن درگيري در آنجا بودم، مشاهدات خود را عينا مي نگارم:
در آن اوضاع و احوال كه بيشتر بلكه همه روستاهاي تابع شهر اورميه و سلماس مورد نهب و غارت و چپاول كردهاي ياغي ايل شكاك و ديگران قرار گرفته بود، روستاي قره باغ (در35 كيلومتري سلماس به اورميه و نزديك درياچه، پشت بلنديهاي گردنه قوشچي) به دلايل زير تا آن زمان مورد تهاجم قرار نگرفته بود.
1- اهالي روستا از چند ماه قبل با درك اوضاع و احوال به تهيه و خريد تعداد محدودي (تفنگ) اقدام كرده بودند.
2- وجود يك پاسگاه ژاندارمري با 10 و 12 ژاندارم كه روزهاي در محل پاسگاه گردنه قوشچي نگهباني مي دادند و شبها به روستا برميگشتند بيشترشان خود اهل محل بودند.
3- ميان معتمدان روستا پدرم و عموها و ساير بزرگان خانواده به علت همجواري ملكي، با عمرخان شريفي رئيس ايل شكاك از زمانهاي پيشين مراوده و آشناي و نوعي دوستي وجود داشت.
4- در مورد عمرخان شريفي بايد گفته شود كه در زمان ياغيگري اسماعيل آقا سيمكو معاون و وزير جنگ مشاراليه بوده و يك ماهي به عنوان حاكم اورميه و مامور فوق العاده از جانب وي منصوب شده و انواع تعديها و تجاوزها مرتكب شده بود و در دوره رضاشاه، سالها در زندان قصر مانده بوده و در شهريور 20 از زندان آزاد شده دوباره دم و دستگاه رياست ايلي را داير كرده و خود را فعال مايشا مي دانست؛ در زندان به يك عنصر سياستمدار با تجربه تبديل شده بود، كما اينكه در سالهاي 1320 الي 1325 كه حاكميت دولت مركزي به علت وجود قواي خارجي در آذربايجان اعمال نمي شد، اين مرد با ايجاد رابطه با ماموران و جاسوسان دول متجاوز از روس و انگليس و امريكا توجه آنها را جلب كرده و از حمايتهاي مادي و معنوي آنان بهره مند مي شد، از سوي ديگر خود را طرفدار حكومت مركزي معرفي كرده و در سال 1324 به واسطه پدر نگارنده و پسر عموي وي به سرهنگ زنگنه فرمانده قواي تظامي در اورميه پيغام فرستاد كه من در مقابل تمام تحريكات عوامل خارجي ايستاده ام و به مليت و وطن خود ايران هميشه وفادار خواهم بود؛ سرهنگ زنگنه فرمانده پادگان اورميه در آن تاريخ نيز كه اينگونه اعلام وفاداري از سوي روساي عشاير ياغي منطقه را كه هر كدام به نحوي مشغول نهب و غارت و سركشتي بودند، بعيد مي دانست با گفتن اين جمله كه آقاي عمر شريفي واقعا ايراني شريف است، و دولت اين و فاداري او را فراموش نخواهد كرد، به او ابراز محبت كرد.
منظور نگرانده اين است كه عمرخان نه آن گونه كه تظاهر مي كرد، واقعا دست از همه تجاوزات كشيده و كاملا به راه راست آمده بود؛ در حالي كه از همه مزاياي مادي اجانب بهرمند بود، از ماموران حكومتي نيز در مواقع مختلف استفاده مي كرده، در عين حال از تجاوز و ستم به اطرافيان خود نيز ابايي نداشت؛ چنانچه خانواده خود نگارنده بارها مورد ستم و تعدي نامبرده قرار گرفته بود و ارثيه مادري او را زا روستاي زيمدشت (محل سكونت عمرخان) واز روستاي شورگل به زور تصاحب كرده بود.
به مصداق مثل معروف: «عيبها جمله بگفتي هنرش نيز بگو» در مقابل اين همه بديها و نامردميها كه در خوي و خصلت عمرخان بود، در يك مورد واقعا جوانمردي كرد و با يك اقدام غير مترقبه جان و مال و شرف و ناموس تمام اهالي قره باغ و روستاهاي همجوار را از تهاجم كردهاي غارتگر نجات داد؛ ماجرا از اين قرار است كه در شب 22 ارديبهشت 1321 به وسيله پيكي به خانواده ما در قره باغ اطلاع داد كه من هر چه مي خاستم كردها را از حمله به قره باغ بازم دارم، موفق نشدم، قرار است فردا صبح به آنجا حمله آورند ...
با رسيدن اين پيغام تمام اهالي روستا مطلع شده و ژاندارمها نيز كه اگر اطلاع نمي رسيد، صبح زود طبق معمول هر روز به پاسگاه رفته و همه در آن جا غافلگير و قتل عام مي شدند؛ و بعد تمام اهالي روستاهاي پايينتر از قره باغ مانند نجف آباد، قالقاچي، گورچين قلعه، مغاتل نيز مورد نهب و غارت و قتل و تجاوز قرار ميگرفتند؛ لذا با دريافت اين خبرمشغول تدارك و آمادگي شده و با مشورت بزرگان و رئيس پاسگاه ژاندارمري، همگان به قلعه نيمه خرابه اي كه در قسمت بالاي ده از زمانهاي قديم باقي مانده بود، پناه بردند؛ از نصف شب تا ساعت 10 صبح كه تهاجم شروع شد، هر كس به توانايي خود و افراد خانواده اش اموال و اثاث و دامهاي خود را به داخل قلعه منقل كردند و در داخل قلعه نيز خانواده هايي چند كه منزل داشتند هر يك چند خانواده مهمان پذيرفتند و همه جابجا گرديدند. بعضي خانواده ها هم كه سر پناهي نيافتند در محوطه باغچه هاي توي قلعه آلونكي درست كردند. تقريبا در ساعت 10 صبح اولين گلوله از جانب مهاجمان كه از كوه به سوي ده سرازير مي شدند،شليك شد؛ من (نگارند) در آن حال دو تا چراغ فتيله اي در دست به طرف قلعه بسرعت مي رفتم و به سرعتم افزودم و داخل قلعه شدم اما مادرم كه در خانه مانده بود تا بقيه اثاث حمل شود، دوباره برگشتم و در بين راه او را يافتمم و به داخل قلعه كشاندم و جنگ شروع شد. در اينجا بايد از يك فرد شجاعي به نام «حيدر» نام ببرم كه با تفنگ خود تنها به استقبال مهاجمان رفت و تقريبا يك ساعتي آنها را متوقف كرد تا همه توانستند به داخل قلعه برسند؛ بعد خودش را از ديوار به داخل انداخت؛ مرداني كه تفنگ داشتند دوبدو در هر برجي مستقر گشته و مشغول دفاع شدند؛ در كنار قلعه با فاصله صدمتري كليسايي مستحكم قديمي نيز بود كه تعدادي از اهالي و ژاندارمهاي در آنجا مجتمع شده بودند و آنجا به خيال اينكه قله مخربه است و ناچار گشوده خواهد شد در كليسا جاي خود را محكم كرده و فارغبال بودند و گاهگاهي تيري به اين سو و آن سو در مي كردند.،زيرا كليسا به علت موقعيتش مورد حمله قرار نگرفته بود.
رئيس ژاندارمها كه استواري به نام يداله خان مالكي بود، انصافا در آن روز خودش را خوب نماياند و با احساس مسوليت، فورا به ژاندارمهاي داخل كليسا پيغام داد و آنها را از آنجا به داخل قلعه آورد، در بين آنها گروهباني بود كه هنوز گلوله اي شليك نكرده، دست و پايش مي لرزيد، مذكور تفنگ او را گرفت و به دست يكي از اهالي روستا داد؛ جنگ با شدت شروع شده بود و من كه از برجي به برج ديگر مي رفتم و از داخل مزغلها به بيرون نگاه مي كردم؛ در يكي از برجها فردي به نام «ايمان كه كه» كه بسيار شجاع و نترس بود، گفت: بيا يكي را زده ام؛ از مزغل نگاه كردم، ديدم مردي است دراز قامت با لباس مندرس و چوبدستي كه در كنارش افتاده و گويا مي خواسته با همان وضع از ديوار قلعه كه تا حدي فرو ريخته و كوتاه شده بود، به داخل قلعه بپرد، همين كه دستهايش را بلند كرده بود؛ ايمان از زير بغلش زده و افتاده بود خون در اطراف جاري بود.
خلاصه، جنگ در حوالي غروب شدت بيشتري يافت و مهاجمان تمام نيرويشان را به كارگرفتند مقاومت مردم را شكسته و به داخل قلعه بريزند و گاهي دو سه تفنگ را هماهنگ كرده و با هم به يك نقطه از ديوار قلعه شليك مي كردند و آنها را فرو مي ريختند؛ ولي مدافعان بلافاصله با چوب و سنگ و خاك و گل و كيسه هاي شن فورا آنجا را ترميم مي كردند؛ در ساعات اوليه جنگ ژاندارمري به نام «ميرزاآقا» كه چند روز پيش لباس ژاندارمي پوشيده بود، خيلي سرحال ونترس مشغول دفاع بود؛ پلكاني به ديوار گذاشته واز بالاي ديوار به بيرون تيراندازي مي كرد؛ دفعۀٌ از روي پلكان سرنگون شد و كله اش متلاشي شد؛ گويا از بيرون با گلوله اي سرش را كه از ديوار ديده شده بود فورا نشانه گرفته بودند.
در آغاز تهاجم، اهالي فورا دو نفر از جوانان سبكرو و نترس را براي جلب حمايت و اعلام وضعيت به سلماس فرستاده بودند؛ اهالي سلماس هم كه مي دانستند در صورت مسخر شدن قره باغ تمام روستاهاي اطراف و حتي خود سلماس در معرض خطر خواهد بود، دسته جمعي در مقابل كانداني شوروي جمع و خاستار اعزام نماينده و دفع كارهاي داخلي شما دخالت نمي كنيم! ولي حاكم سلماس كه مكرم نامي از اهالي خود سلماس و مرد نيكخواهي بود و با تظاهر به طرفداري روسها به حكومت شهر گمارده شده بود با اصرار كمانداني را وادار به اعزام يك افسر با مترجم و دو نفر ژاندارم مي نمايد؛ چون قره باغ راه ماشين رو نداشت، و مي بايست تا گردنه قوشچي با اتومبيل و از آنجا با اسب و پياده به ده مي آمدند. لذا هيات همين كه به گردنه مي رسند، به اين بهانه كه اگر در تاريكي شب به روستا نزديك شويم ناشناخته مورد هدف مهاجمان و يا مدافعان قرار مي گيريم پس صبر كنيم تا صبح در قهوه خانه آنجا مي مانند؛ اما علت اين كار آن ها اين بود كه به افسر مذكور گويا سفارش شده بود تا به هر بهانه رسيدن به محل را به تاخير بيندازند تا مهاجمان بتوانند به هدف خود برسند و دِه را متصرف شوند، اما مقاومت دليرانه مردم اين نقشه آنها را عقيم گذاشت و در دمدمهاي صبح كه آفتاب تازه سرزده بود، يكي از ژاندار همراه هيات كه خود اهل روستا به نام «علي» بود از لابلاي درختهاي باغهاي اطراف قلعه بانگ زد كه من فلاني هستم و با هيات روسي آمده ايم تيراندازي نكنيد؛ مردم نيز با شنيدن آواز او و شناختن وي با احساس خوشحالي دست از تيراندازي كشيدند؛ احساس خوشحالي از اين جهت كه در صورت تاخير رسيدن هيات و طول كشيدن نبرد احياناٌ مهمات و گلوله مدافعان كه محدود بود ته مي كشيد و عواقب ناگواري مي داشت، مردم از بالاي برجها مشاهده كردند كه مهاجمان گروه گروه، پياده و سواره مشغول بازگشت هستند و با ديدن سيل جمعيت كه از باز مي گشتند، تازه فهميدند چه لشكر بزرگي براي نهب و غارت و چپاول، مسلح و غير مسلح به سر وقتشان ريخته بودند.
افسر روس با مترجمين دور قلعه را گشت و در چند جا كه از جنازه ها مانده بود و يا جاي كشتگان مهاجم خونين ديده مي شد، با تشدد و عصبانيت به زبان روسي مطالبي گفت كه مترجمش ترجمعه كرد و گفت: رفيق كماندان مي گويند: چرا اينها را كشته ايد؟! رئيس پاسگاه ژاندارمري نيز كه معتمدان محلي همراهشان بودند، به مترجم گفت: از رفيق كماندان بپرسيد كه آيا ما به دنبال اينها سيب سرخ فرستاده بوديم ؟!
بالاخره، افسر روس گفت بگذاريد آنها بيايند و جنازه ها را ببرند كه آمدند و برند؛ گويا در حدود 12 تا 15 نفر كشته شده بودند واز اين طرف هم غير از آن ژندارم يك نفر از اهالي هم با تركيدن سنگ مزغل و اصابت به چشمهايش تا پايان عمر كور شد؛ و اين مقاومت اهالي قره باغ در آن موقعيت سر صداي زيادي ايجاد كرد و سبب گرديد كه مهاجمان بعد از آن ديگر نتوانند به آن نواحي دستيازي كنند.
دليل قاطعي كه در صورت دستيازي مهاجمان به قره باغ به چه جنايتي ديت مي زدند، اين است كه هنگام جمع شدن مردم به داخل قلعه، يك پيرمرد هشتاد ساله و نابينا كه ماهجري از تركيه بود، به علت نداشتن كس و كار نبود فرصت همسايگان در داخل اتاقكش در نزديكي قلعه مانده بود؛ صبح بعد از رفتتن مهاجمان آشنايان به سراغش رفتند و ديدند غرق به خون در كف اتاق افتاده و تمام بدنش را با سرنيزه سوراخ سوراخ كرده بودند؛ اين نشانه اي از شقاوت و سنگدلي و بيرحمي آنها بود كه يك فرد بي دفاع و نابينا را به چنين حالي كشته بودند، حال مقايسه شود كه در صورت تسلط به اهالي مخصوصا به مدافعان روستا چه جنايت را كه مرتكب نمي شدند؟!
در مدت حمله اشرار به قره باغ اهالي روستاي نجف آباد در دو كيلومتر پايين قره باغ در قلعه نيمه مخروبه خود در وسط روستا جمع شده با چهار قبضه تفنگ كه داشتند آماده بودند كه در صورت حمله اشرا ناچار از خود نمايند و اهالي روستاهاي قوشچي و باري و مغاطل و قالقاچي و گورچين قلعه نيز با توجه به سوابق امر در زمان كاظم خان، شبانه تمام مال و مواشي و اهل و عيل خود را به سنگ كاظم منتقل كرده و خود در بلنديهاي ميان گورچين قلعه قره باغ كه صداي رگبار گلوله ها كاملا شنيده مي شد مراقب بودند و يقين داشتند كه در صورت تسليم اهالي قره باغ و غارت و كشتار آنجا مهاجمان به سراغ آنها نيز خواهند آمد لذا تصميم داشتند مثل زمان كاظم خان در سنگ مذكور قلعه بند شده و دفاع نمايند. ولي خوشبختانه با مقاومت قره باغيها و آمدن مامور شوروري و برگرداندن اشرار و خوابيدن صداي گلوله ها آنان نفس راحتي كشيده و به فاصله يكي دو ساعتي چند نفر از ريش سفيدان و تفنگچيان آنها به قره باغ آمده و از اين موفقيعت اهالي ابراز خوشحالي كردند.
تنها كاري كه اهالي اورميه مي كردند، هر روز در تلگرافخانه جمع شده و ماجراي تهاجمات اشرار و محاصره شهر را مركز تلگراف و استمداد مي كردند؛ البته دفع اشرار كُرد در آن موقع براي حكومت كار مشكلي نبود؛ ولي اشكال در اين بود كه مقامات سياسي و فرماندهان ارتش شوروي كه نواحي آذربايجان را اشغال نموده بودند، اجازه اعزام قوا به آذربايجان را نمي دادند؛ چون اشرار از اين موضوع اطلاع داشتند، لذا هر روز جري تر و جسورتر مي گرديدند...
مطالب برگرفته از كتاب (اورميه در گذر زمان)
با تاليف حسن انزلي
نگاهي به تاريخچه و پيدايش پ. ك. ك و پژاك
یازار : Aydin
بناي انصاري-اورميه
یازار : Aydin
بناي
انصاري متعلق به بابك جعفري بوده كه بعداً به دختر ايشان و همسر
سيفالهخان انصاري ميرسد و به همين نام شهرت دارد . اين خانه در قسمت
مركزي شهر و در امتداد خيابان مدني «2» و ميدان گل اوستي ( سرگل) در كوچه
بن بست انصاري واقع شده است . با توجه به فرم بنا و كتيبههاي موجود در
كاشيهاي تزئيني خانه بين سالهاي 1330 و 1334 احداث شده است كه قدمت آن
مربوط به اواخر دوره قاجاريه مي رسد .
ورودي بنا از جبهه شمالي به حياطي چهارگوش است . در جبهه جنوبي و اندروني خانه حياط ديگري است كه باغ انگور است كه با ديوار خشتي و پايه هاي آجري محصور شده است . ساختمان در وسط حياط و باغ و روبه شمال قرار دارد . ورودي هاي آن از جبهه شمال شرقي و شمال غربي با راه پله هاي دو طرفه سنگي و طاقهاي هلالي آجري است كه به طبقه همكف ، طبقه اول ، اتاق هايي در ضلع شرقي و غربي
سلطانيه زنگان
یازار : Aydin
گنبد سلطانيه، در شهر سلطانيه در استان زنجان قرار دراد و يكي از شاهكارهاي معماري دوره اسلامي است اين گنبد در حد فاصل سالهاي 704 تا 712 قمري، به دستور اولجايتو پادشاه مغول، معروف به سلطان محمد خدابنده و با توليت و نظارت خواجه رشيدالدين فضلالله همداني ساخته شده است.
سلطانيه، زماني پايتخت و مسكن شاهان بوده و امروزه نيز آرامگاه سلطان محمد خدابنده است. گنبد مشهور سلطانيه كه در مسير تهران - زنجان از دور به رنگ نيلگون در پهنه دشت فراخ سلطانيه ديده ميشود، گنبدي عظيم و يك پوشش است كه از بينظيرترين گنبدهاي يك پوشش زيبا به شمار ميآيد.
گنبد سلطانيه از نظر حجم، سبك معماري، رابطه فضاها، تناسبات موجود در اجزاي مختلف، ايستايي و مقاومت بنا، و زيباييشناسي و تزيينات، نمونه¬اي منحصر به فرد و نقطه تحولي در معماري اسلامي به شمار ميآيد. [300 كيلومتر تا بزرگترين گنبد آجري جهان] در بسياري از متون تاريخي و سفرنامهها، به عظمت اين بناي باشكوه اشاره شده و بسياري از شرقشناسان و باستانشناسان غربي نيز اهميت فوقالعاده آن را مورد تأكيد قرار دادهاند. بدنه اصلي گنبد و تمام ساختمان آن با آجر ساخته شده و گنبد با روكش كاشيهاي فيروزهاي و لاجوردي و به شيوه معرقكاري تزيين شده است.[گنبد سلطانيه، جامه فيروزهاي بر تن كرد] در قسمت جنوبي گنبد، آثار ساختمان مسجدي كه محراب آن داراي حاشيه گچبري است، ديده مي شود. با ملاحظه دقيق اين بناي عظيم، به نظر ميرسد كه علاوه بر محل آرامگاه اصلي كه شامل ساختمان مركزي گنبد است و به نام تربت خانه شهرت دارد، بناي معظم و عالي ديگري جنب آرامگاه بوده است.
كاشيهاي طلايي رنگ و منقش و هشت گوش تربت خانه و ازاره هاي آن از لحاظ هنر كاشي پزي فوق العاده ممتاز و كم نظير است. پلان بنا در رقوم همكف و طبقه اول با فضاهاي اطراف مرتبط با گنبد، نزديك به مستطيل و ادامه مجموعه در طبقه دوم و سوم داراي پلان هشت ضلعي است. اين بنا از سه فضاي گنبدخانه، تربتخانه و سردابه تشكيل شده است. [«خوب، بد، زشت» گنبد سلطانيه] گنبد آرامگاه اولجايتو، با ارتفاع 50/48 متر و قطر دهانه 40/24 متر، بزرگترين گنبد تاريخي در ايران و بزرگترين گنبد آجري در جهان ميباشد. اين گنبد نخستين گنبد دو جداره در جهان است كه نميتوان نمونهاي قديميتر از آن در جهان يافت. ضخامت گنبد 160 سانتيمتر و فضاي خالي بين دو پوسته 60 سانتيمتر است. سيستم دو جداره بودن گنبد در ارتباط با مسايل ايستايي قابل بررسي است.
به طوري كه به لحاظ بالا بودن مقاومت بنا در لنگرهاي خمشي و برشي، آن را توخالي و بنا را در مقابل زلزله آسيبناپذير كرده است. در فضاي گنبدخانه، 8 جرز سنگين با عرض 78/6 متر قرار دارد كه وزن 1600 تني گنبد را به شالودهها منتقل ميكنند. سطح مقطع هر كدام از اين جرزها حداقل 50 متر مربع و بار وارده بر آن 200 تن محاسبه شده است. در زواياي اضلاع 8 ضلعي در طبقه سوم (پشت بام) گنبدخانه، هشت مناره تعبيه شده است. وجود اين منارهها، يكي از عناصري است كه در حل مسايل استاتيكي نقش موثري داشته و نيروهاي فشاري اين عناصر، نيروهاي رانشي گنبد را خنثي كرده و آنها را به جرز و پي منتقل ميكنند. دومين فضاي آرامگاه اولجايتو، فضاي تربتخانه است كه به شكل مستطيل با طول ضلع 60/17 متر و عرض 8/7 متر و با ارتفاع 16 متر، محراب مجموعه را در جرز جنوبي در خود جاي داده است. سردابه سومين فضاي آرامگاه است كه ورودي آن در ايوان جنوبي تربتخانه قرار دارد.
در وسط آن محل قبر و در طرفين آن دو فضاي كوچك وجود دارد. اين بناي 1600 تني در 700 سال گذشته تنها 2 تا 8 سانتيمتر نشست داشته است. در حالي كه ضخامت پي بنا فقط نيم متر است و تنها در قسمت شمالي بنا به 5/1 متر ميرسد. گنبد سلطانيه از نظر تزيينات، بسيار غني بوده و در آن تزيينات مختلف گچبري، كاشيكاري، كتيبهنويسي، تزيينات رنگ و نقاشي، تزيينات سنگي و چوبي، در نهايت دقت و زيبايي اجرا شده است. تزيينات گچبري در سقف ايوانهاي 24 گانه طبقه دوم بنا، از زيباترين نمونههاي گچبري در بناهاي اسلامي به شمار ميآيد. در اين آرامگاه، براي نخستينبار در تاريخ معماري اسلامي، در سطح پيچيده و مفصل از هنر كاشيكاري استفاده شده است.
البته تزيينات در اين بنا دو لايه بوده و درباره اين پديده فرضيات گوناگوني ارائه شده است. در رابطه با كاربرد بنا به عنوان ساعت آفتابي بايد گفت كه نوري كه از سوراخ اصلي گنبد ميتابد، نشاندهنده زمان ظهر، نوري كه از پنجرههاي بزرگ ميتابد نشاندهنده ساعت و نور پنجرههاي كوچك نشاندهنده حدود دقيقه است. گنبد و شهر سلطانيه در سال 2005 ميلادي در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده است.
بخشدار سلطانيه گفت: متاسفانه مشاهده مي شود كه برخي مسئولان نسبت به وضعيت گنبد سلطانيه و ساير بناهاي تاريخي اين شهر بي توجه هستند كه بايد هر چه سريع تر اين وضعيت تغيير كند.
احمد ذوالقدر در گفتگو با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) منطقه زنجان، با بيان اينكه گنبد سلطانيه به عنوان ميراث ماندگار، بايد به نحو مطلوبي اداره و ساماندهي شود، ابراز كرد: هم اكنون در برخي موارد، اعتبارات تخصيص يافته به سلطانيه بنا به دلايلي ابلاغ نمي شود كه اين امر، مشكلاتي را به وجود مي آورد.
وي با اشاره به اينكه توجه به گنبد سلطانيه و بناهاي تاريخي عاملي در توسعه منطقه به شمار مي آيد، تصريح كرد: متأسفانه مسئولان ميراث فرهنگي، توجه چنداني به اين موضوع ندارند؛ به گونه اي كه بسياري از اين بناهاي تاريخي موجود در منطقه به خاطر بي توجهي، بلا استفاده باقي مانده اند.
اين مقام مسئول بي توجهي به وضعيت حمام سالار و تعطيلي بناي چلبي اوغلي را ناشي از كم اهميت جلوه دادن اين بناها از سوي مسئولان عنوان كرد و افزود: اين حمام با قدمتي بيش از 100 سال يكي از جاذبه هاي گردشگري سلطانيه به شمار مي آيد، اما هيچ كس نسبت به اين موضوع توجهي ندارد. در حالي كه حمامي با اين سبك معماري در شهر قونيه تركيه به عنوان يكي از مناطق گردشگري مهم اين كشور مطرح است.
ذوالقدر با تأكيد بر اينكه مسئولان ميراث فرهنگي، بايد توجه جدي به امر احياء و نگهداري بناهاي تاريخي اين شهر نمايند، يادآور شد: هم اكنون به خاطر تعلل اين ارگان دولتي، بخشي از اطراف گنبد سلطانيه به صورت فضاي خاكي به حال خود رها شده و اين امر، باعث زشتي منظر شهر شده است.
وي تعطيلي بناي چلبي اوغلي را نيز اقدامي تعجب برانگيز عنوان كرد و گفت: موارد مورد نقد در جلسه اي رسمي به مسئولان استاني منتقل خواهد شد تا تصميم گيري مناسبي در رابطه با اين بناها اتخاذ شود.
آذربايجان شرقي سرزميني به وسعت تاريخ
یازار : Aydin